ای غدیر

ای غدیر! تو برکه آرمیده در دل صحرا؛ اما جاری تا عمق تاریخی؛ تو چشمه؛ جوشان عشق و ایمانی؛ تو پیام آور آزادی انسانی.

ای غدیر! تو برکه ای از نور؛ طنینِ آواز حقیقت؛ بر آمده از نایِ سبزه زارانِ حیاتی 

ای غدیر! ای سایه سارِ امید رهایی بشر؛ روح ماندگار معنا و ای حدیث حادثه والا.

 
تویادگار یادها و تلاوت ارزش های تاریخی. تو؛ تداوم رسالت و توحید؛ تو؛ باز تاب فریادهای خورشیدی. 

ای غدیر! تو نه یک برکه؛که دریایی.نشات گرفته از ازل و جاری تا ابد.

ای غدیر! تو دل مایه ابراهیم خلیل در پی ریزی کعبه ایمان و فرا بردن پایه های اسلام؛ تا عرش خداوندی هستی.

ای غدیر! تو سرشار از برکت نوحه های نوح و مددکارِ رهایی کشتی او در تلاطم طوفانی.

ای غدیر! تو فرزند سعیِ ساره و هجرِ هاجر و زمزمه زمزمی.

ای غدیر! تو پاره ای از نیل که موساییان به نشانه فرو رفتن در رحمت و برکت پروردگار؛ در آن گام نهادند و به سلامت و میمنت و برکت از آن فراز آمدند.

ای غدیر! تو جان بخش دل ها ؛ هم چون دم عیسای مسیح و متبرک از زهد زکریّای پیامبری. 

ای غدیر! تو شفاف ترین آب هایی و منعکس کننده خورشیدی.

ای غدیر! تو تصویر گر قَدَر مردی هستی که تعظیم همه عصرها و نسل ها را به پیش گاه پاکِ خویش بر انگیخته است. 

ای غدیر! تو امروز آبیار هر چه گل خوش بوی ولایتی.

ای غدیر! تو شاهد بودی که کدامین انسان والا در آن روز بزرگ بر فراز همه اعصار، جای گرفت و بر تیغ فضیلت و راهبری فرا رفت. این حقیقت را فریاد کن؛ تا هر که؛ در هر کجا؛ بداند که علی- علیه السلام - ؛ آن دریای کرامت و انسانیت ؛ بر حق است.

ای غدیر! ای برکه سترگ ! ای روح آبی صحرا! ای انعکاس حقیقت مطلق! 

ای جاودانه جاری؛ برگوی! از آن روز جاودانه سخن بِران. 

ای غدیر! از دریا بگو؛ از روح پاک عالم معنا بگو. از اسرار نهان و هویدا بگو.
از پیشوای ما بگو. از آن عقد ثریا بگو. از آن محشر برپا بگو. از آن ماه تَولا بگو. از آن کعبه دل ها بگو......

هان! ای غدیر! به تاریخ بسپار! که این خاطره خطیر را هماره به یاد داشته باشد؛ و به یاد داشته باشد که اگر در برابر آن دریا سدّ نمی بستند و اگر سینه آل الله را نمی خستند ؛ نقش همة دل ها ؛ امروزه لا اله الا الله بود.

هان! ای غدیر! گواه مظلومیت مولا باش. گواه بیت الاحزان دل ها باش. گواه غنچه های لیلاها باش.

هان! ای غدیر! ای بیان قدرت ایمان! ای افتتاح خط امامت!

ای امتدادِ راه رسالت ! ای تبلور عظیم ترین حماسه جاودانه ! ای یگانه !
هم چنان؛ موج گستر بمان.هم چنان ما را به خود بخوان. هم چنان؛ عظمت را از آنِ دریا بدان. 

ای برکه! ای غدیر! ای دریا ! ای علی- علیه السلام - ! هم چنان جاودانه بمانید تا نهایت دنیا.
 

 

تقدیم به مولای عشق

مسافران یک به یک، به میعادگاه عشق نزدیک می شوند، و آن گاه فرمانی از سوی قادر متعال نازل می گردد و پیامبر رحمت بر تمامی اهل زمین مژده می دهد: « الیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینُکُم» و دستان مهربان پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم-، دستان با صلابت علی- علیه السلام- را بر فراز آسمان بلند می کند و نوری عظیم این کره خاکی را فرا می گیرد. مژده باد بر اهل زمین مژده باد بر اهل آسمان ها.

 
علی- علیه السلام- این یکه تاز مردانگی و عدالت، علی- علیه السلام- این مظهر شجاعت و صلابت بر تخت امیری مومنان خواهد نشست. او زمین را از عدل پر خواهد کرد و عشق الهی را در دل های مومنان جای خواهد داد.او بعد از پیامبر رحمت و رافت یگانه حاکم بزرگ بر قلب مسلمین خواهد بود. و پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- این گونه فرمود: 
«هر کس من مولای او بوده ام علی مولای اوست»
و این گونه بود که خاکیان با نور پیمان بستند و دستان خود را به سوی او بلند کردند. در روزی که خداوند آن را بزرگ داشته و ملایک در آسمان ها به جشن و سرور پرداختند، علی امام اول شیعیان، امیر مومنان ، جانشین پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- شد، در سرزمینی که غدیر نام داشت.
و غدیر در روزی که بوسه بر قدم های پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- و علی- علیه السلام- می زد، شاهد بزرگ ترین و عظیم ترین حادثه تاریخ بود، و این گونه بود که غدیر میعادگاه عشق نام گرفت وعلی- علیه السلام- به سوی مسلمین دست بیعت بلند کرد.
و اینک بعد از سالیان دراز و از فرسنگ ها فاصله هنوز هم نوایی می آید، خوب گوش دهید؛ هنوز هم می توان صدای شادی ملایک را شنید. هنوز هم می توان ندای جبرییل بر پیامبر رحمت، که در تمامی گستره آسمان ها بلند بود، را شنید. هنوز هم نوای مهرانگیز پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم-، که علی- علیه السلام- را جانشین خود معرفی می کرد، به گوش می رسد. 
خوب بنگرید، چشم هایتان را باز کنید؛ هنوز هم می توان دستان مهربان علی- علیه السلام- را، که برای بیعت گرفتن به سوی ما بلند شده، ببینیم و لبخند مهربان او را، وقتی می خواهد ما را به سر منزل مقصود برساند. دست هایتان را بلند کنید تا رسیدن به نور چیزی باقی نمانده است. خوب بنگرید؛ او هنوز آن جاست، آن جا بر فراز نور ایستاده است و به ما می نگرد، و دستانش، هنوز برای بیعت بالاست.
او هنوز آن جا ایستاده، تنها و منتظر، بیایید به سویش رویم، نه به سویش پرواز کنیم. بیایید، ذره ناچیز وجودمان را در اقیانوس بی کرانة رحمتش غرق کنیم. بیایید بر دستان منتظرش بوسه زنیم و به او بگوییم که دیگر تنها نخواهد بود. بیایید با او پیمان ببندیم، پیمان عشق، ودل هایمان را به پیش گاه مقدسش هدیه کنیم. 

خجسته باد بر شما این پیمان مقدس



الهام السادات کاظمی

اگر غدیر بودم!

کاش بودم و پیمان می بستم و بر سر پیمان باقی می ماندم. کاش پیمان نمی شکستند. کاش با امامشان می ماندند. 
صف آرایی بزرگی بود همه ایستاده و یا نشسته زیر آفتاب سوزان، ولی امیدوار به رحمت واسعه الهی. قرار بود ندای حق از جانب پروردگار بوسیله آخرین پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- به سان رحمت به پیروان آن حضرت نازل شود. 
مگر چه شده بود؟

 
همه منتظر بودند تا پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- اعلام كند که بعد از خود چه کسی سرپرستی و صاحب اختیاری را به عهده خواهد گرفت. همه دست به سینه، دل به فرمان او بسته اند. از راه های دور و نزدیک آمده بودند تا بشنوند و ببینند آخرین پیام پیامبر خود را که بارها در جاهای مختلف بیان کرده بود. 
آن ها که شنیدند و بودند به آن ها که نشنیده اند و نبوده اند برسانند. پدران و مادران به فرزندانشان و همان طور به نسل های بعد تا قیامت منتقل شود. پیام ولایت در یک زمان و مکان مشخص گفته شد، ولی برای تمام نسل ها و زمان ها قابل اجرا است.

آه خدای من! آرزو داشتم كه آن شوره زار را در آن روز گرم توقف دیده بودم!

دست بیعت به امام زمانم می دادم. گویند تشت هایی قرار دادند پشت پرده، که خانم ها به این ترتیب با مولای خود عهد ببندند. اگر من آن جا بودم آن آب را سرمه ای بر چشمان خود و یارانم می کشاندم چون به واسطة آن امام، برکت پیدا کرده بود و مثل جانم از آن دفاع می کردم.
ولی چه شد؟ چه بیعتی که فقط چند صباحی گذشت و در روز شهادت پیامبر اکرم 28 صفر وقتی گل باغ بهشت را از بین مردم چیدند، بلافاصله جریان سقیفه و داستان غم انگیز شهادت حضرت زهرا- سلام الله علیها- و غم هایی که بر ائمة اطهار وارد کردند. اگر حقیقتا بیعت راستین بود این همه خون های نا حق از اهل بیت نمی ریخت.
حالا بیایید با هم دست به آسمان برداریم و با خدای خود پیمان ببندیم که با امام زمان خود هستیم و به ولایت و امامت امام عصر- علیه السلام- می مانیم. آن روز خدا را شکر می کنیم که ولایت امیرالمومنین علی- علیه السلام- را پذیرفته ایم و بر سر پیمان با امام مهدی-علیه السلام- خواهیم ماند.


الهام السادات کاظمي

خانة دل

باید عشق را به خانه آورد .مهر به خوبان؛ عشق به پاکان و به امامان- علیهم السلام- ؛ و در رأس آنان به مولایمان علی - علیه السلام- و ... غدیر. 

اگر محبت مولا- علیه السلام- در خانه ای راه یافت؛ آن خانه، خانه نیست؛ بهشت است و اگر نه، جهنمی سوزان، از پریشانی و عصیان .

 
اگر به کودک و جوانان خورشید را نشان دهیم، تابش آفتابش را خود خواهند دید و اگر علی- علیه السلام- را به آن ها شناساندیم لذّت نوازش و عنایتش را خود خواهند چشید.

از همه عظمت های عرش و فرشی، آسمانی و انسانی اش بگوییم. بگوییم که او افضلی است که تنها یک ماه تابان مثل و مانندش بود و آن هم برادرش رسول خدا - صلی الله علیه و آله وسلم- که او صدف وی بود و وی مروارید او. و تنها یک ستاره همتایش بود و همسرش و او هم کوثرش.

بیاییم دلِ اهل خانه را آب و جارو زنیم، گرد و غبار کدورت از آن ها بزداییم و پنجره هایش را به روی نسیم بهاری بگشاییم.

آن هاهم که سرشتی فاطمی دارند هم راه نسیم بهاری خواهند شد و این مزه شادمانی عدیر درکامِ آن ها سرایت خواهد کرد. آن گاه می توانی در صحفه دیوار اتاق بنویسی:

خانه ام پُر زِعطر ِنام علی- علیه السلام- است!
من علوی هستم و سقیفه ای نیستم.

واین رسم؛ درس بزرگی است برای من و تو که سر آن داریم که برای رونق بخشیدن به غدیر و مذهب کاری بکنیم.

غوغا در غدیر

دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا در غدیر
موج مى‏زد سیل مردم، مثل دریا در غدیر

تشنگی‌ها بود و توفان بود و شن بود و غبار
محشرى از هر چه با خود داشت صحرا، در غدیر
 
 
 
کاروان آرام و بى تشویش لنگر مى‏ گرفت
تا بگیرد کاروان سالارشان جا در غدیر

گردها خوابید کم کم، کاروان خاموش شد
تا پیمبر خود چه خواهد گفت آیا در غدیر!

تا افق انبوه مردان صحارى بود و دشت
و سکوتى، تا کند آن مرد لب وا در غدیر

مرد اما با نگاهى گرم در چشمان شوق
جستجو مى‏ کرد محبوبش على را در غدیر

پس به مردان عرب فرمود: "بعد از من على است
هر که من مولاى اویم اوست مولا در غدیر"

گردها خوابیده بود و کاروان خاموش بود
خوانده مى‏ شد انتهاى قصه ما در غدیر

در شکوه کاروان آن روز با آهنگ زنگ
بى گمان بارى رقم مى‏ خورد فردا در غدیر

اى فراموشان باطل! سر به پایین افکنید!
چون پیمبر دست حق را برد بالا در غدیر

حیف! اما کاروان منزل به منزل مى‏ گذشت
کاروان مى‏ رفت و حق مى‏ ماند تنها در غدیر!

علیرضا سپاهى لائین
 
 
 

عهدی غدیری

ای انسان های آگاه و بیدار! آیا می پندارید که رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم-مثل سایر آدمیان کاری بیهوده و بی فایده انجام می دهد؟ گمان می کنید که چرا آن آفتاب عالم تاب از ماه ها پیش فرمان داد تا جارچیان به همه شهرها و کشورها اعلام کنند که پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- امسال آخرین حج خود را انجام می دهند؟

 
پس هر آن کس که استطاعت و توانایی دارد، برای انجام مناسک حج به کاروان رسول الله بپیوندد. آیا هدف او جز این بود که حج را به طور عملی به مسلمین آموزش دهد؟ امّا او که نبی مرسل و پدر امّت نوپای اسلام بود، علاوه بر آن، مأموریّت خطیر دیگری را نیز به عهده داشت .

روشن فکران تاریخ و ای دل سوزان بشریّت آیا می پندارید که نبی اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- جامعه اسلامی را که 23 سال با رنج و مشقّت پرورش داده، بدون رهبر و جانشین رها می کند؟

و منتظر است تا شما بعد از او، خودتان با برگزاری شورا و نظرخواهی احمقانه تان برای پیامبر و جامعه اسلامی خلیفه و جانشین تعیین کنید؟

رسولی که از جوانی به محمد امین شهرت داشت، به فرمان الهی دستور توقف حاجیان را در بیابان گرم و سوزان غدیر خم صادر می فرماید. اعلام می دارد که رفتگان باز آیند و آنانی که هنوز نرسیده اند برسند.

سپس با جحاز اشتران کاروان، منبری به پا کرده بر روی آن ایستاده و طی خطابه و سخنرانی طولانی که آخرین کلام و گفتار رسمی و علنی پیامبر اکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- قبل از وفاتشان بود؛ امیر المؤمنین علی- علیه السلام- را به طور آشکارا و علنی به تمامی حاضران معرفی کرده و ایشان را ولی و جانشین و امام پس از خود قرار می دهند. همان طور که بارها و بارها این نکته را به مردم گوش زد کرده بودند. از همان دعوت عشیره تا به امروز. 

و امروز آخرین بار و اتمام حجّت برای همگان بود و از حاضران می خواهند تا به غایبان پیام- من کنت مولا فهذا علی مولا- را برسانند. 

اینک پیام غدیر به لطف امام غدیر بعد از 1400 سال به ما هم رسید و هنگامه آن رسیده که ما نیز هم چون غدیریان آن زمان که با مولای خود دست بیعت دادند، با مولا و سرور و صاحب خود دست بیعت دهیم.
و صبح گاهان با سردادنِ سرود صبح گاهی دعای عهد، عهدی تازه با امام خود امضا کنیم که پیوسته در رکاب آن حضرت قدم بر داشته، تا شاید جز دوستارانش قرارمان دهد. و امید آن داریم که باقی مانده از عمرمان را در دوران ظهور و حضور حضرتش سپری کنیم. 

مهدیه السادت ذوقي

یا علی ای اسدالله الغالب

یا علی ای اسدالله الغالب، ای زاده کعبه، ای تو کفو زهرای اطهر، پیروز بر خصم کافر؛ بَرکَنی از بُن به هنگام خیبر بساطِ ستم گر. و در آن هنگام که در صحرای عطش گرفته؛ در جحفه ندای رسول الله– صلی الله علیه و آله و سلم- بلند شد که: ایها الناس اُجیبوا داعی الله أنا رسول الله– صلی الله علیه و آله و سلم– و در غدیر خم مرکب ها و زنان و مردان متوقف شدند و فرمان داد آن چهار نفر سلمان، مقداد، ابوذر و عمار( که یاران مهدی اند) سایه ساری بسازند و منبری آماده کنند.

 
رسول خدا– صلی الله علیه و آله و سلم- دستش را بالا گرفت و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. و خدایا دوست بدار هر که علی رادوست دارد، و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد. و آن امین وحی دو گوهر نایاب کتاب و عترتش را به مردم سپرد.

آن کور دِلان بد نیّت با رنگ نیرنگ تهنیت گفتند. امّا از همان اوان بخل و کینه ورزیدند و در آن گاه که از کردار پلیدان کافر، آسمان می خروشید و زمین بناله وفغان افتاد که همسرت دخت نبی به میان شقاوت؛ و تو یکتا امیر به سکوت؛ در احاطه دون صفتان! و در آن زمان که بغضِ گلویت به چاه منعکس می شد. و به وقت ماه خدا و تو در محراب نمار؛ یکی از منفورترینان عرش خدا، مدار وجود را لرزاند. تنها تو امیر بودی، هستی و خواهی بود .

مرضیه سهرابی

ایام غدیر است

ایام؛ ایام غدیر است؛ و پیامبر به فرمان خدا بر سرِ چشمة غدیر ایستاده اند و نظاره می کنند امت را؛ تا یک پارچه شوند و گِرد هم آیند.و برایشان بگوید فرمان الهی را که« ای مردم من« صراط مستقیم ام » که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده است، آن گاه پس از من علی و پس از او فرزندانم از نسل او.»

 
برایشان بگوید: ( خداوند به من امر کرده که از زبان های شما اقرار بگیرم و چنان که خبرتان دادم؛ نسل من از صلب علی است. ) و سپس فرمان دهد که( همگی یک پارچه بگویید؛ شنیدیم و اطاعت می کنیم و خرسندانه سر تسلیم فرود می آوریم. بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و با آن محشور می شویم؛ تغییر نمی دهیم و تبدیل و انکار نمی کنیم؛ تردید به دل راه نمی دهیم و از این عقیده بر نمی گردیم و پیمان نمی شکنیم. )
 
امّا؛ امّا چه تلخ است حقیقتی که واقع شد؛ پیمانی که شکست؛ عهدی که گسسته شد و حقّی که ادا نشد و منبری که گستاخانه غصب شد؛ قلمی که می بایست در دستان ِمردِ علم و فهم و کمال می بود؛ هم او که باب علم نبی بود هم او که اوّل کاتب و مفسّر و ماول قرآن بود؛ خودش و قرآنش هر دو متروک و مهجور ماندند.
 
چه زود این فرمایش هشدار دهنده رسول خدا به نمایش امّت درآمد و دسیسه بازان جاده پرستِ سیّاس همان سنت شکنان دغل باز ؛مجری آن گشتند؛ ( به خدایی که مرا مبعوث داشت قسم! امّت من همان راهی را که امت های گذشته پیمودند خواهند رفت. )(1)
اگر آنان وعده 30 روزة موسی را به 40 روز تاب نیاوردند و گوساله پرست گشتند این امّت هنوز پیکر پیامبرشان برخاک مانده به دور گوساله سامری جمع شدند. زود صراط مستقیم را گم کردند.
 
چه زود فراموش کردند ولایت ِ ولی اللهی امیرالمؤمنین را؛
چه زود اسدالله را تنها گذاشتند و گذشتند. سیف اللهی او را از یاد بردند؛ 
به گرد کعبه گشتند و فراموش کردند که حقیقت کعبه همان مولود کعبه است که اکنون؛ جای دیگر تنها و غریب مانده و در خلوت و سکوت و انزوای جهل امّت اسیر گشته. 
 
و امروز؛ فرزندش– همان ادامة صراط مستقیم الهی- در غربت گناه و نافهمی ِهمان مردمِ عهد شکن، هم چون خورشید پس ابر؛ غایب از نظرها؛ در پس پرده غیبت است؛ پرده ایی به ضخامت جهل و گناه؛ که امّت با رها کردن ریسمان الهی همان جهل الهی که به اعتصام به آن امر شده ایم؛ آن را تا روی قلب و روح و دیده های خود پایین افکنده اند.
 
بیایید بار دیگر یک پارچه و متحد و خرسندانه در کنارِ غدیری دیگر جمع شویم و در حضور پیامبر الهی به ندای« من کنت مولاه فهذا علی مولاه» پاسخ مثبت داده و لبیک بگوییم.
به ریسمان محکمش بیاویزم و تا اوج ملکوت خدا بالا برویم؛ و شیرینی طعم ولایت الهی او را بچشیم و دربهشت عدن خدا زندگی کنیم.

مریم ذنوبی 

(1) کمال الدین ص 572 ، مجمع البیان ص 462
 

 

در انتظار عیدم

باز هم با نسیم خیالت امیدوارم و چه روزها که در انتظار این عیدم که شب را میهمان سازم. میهمان یک فنجان محبت، کم است خوب همراه با شاخه گلی سرخ، دشتی از ارغوان، باز هم کم است، سبدی حصیری از گل های نرگس.

 
یاد باران قطرات شبنم روی گل نیلوفر فواره های خیال.

میهمان یک نوای دل نشین، آهنگ ملایم رود همراه با غزل خوانی مرغ عشق، نغمه سرایی طوطی، پای کوبی دارکوب، نورافشانی طاوس، چرخ افشانی شاپرک همراه پروانه، تسلیم هر چه ستاره است برای نورافشانی، هر چه باد است برای نسیم پراکنی و موهای مشکی افشان ساختن، می خواهم شب را میهمان کنم، میهمان خانه چوبیم، حیاطش را آب پاچیده ام، گل هایش شکفته، برگ هایش رنگ خزان نیست، صدای خش خش عابران، غروب سرخ در هیجان، نه همه اش بهار است، سپیده و گل یاس است، شمشادها چوبی های قهوه ای خانه ام را پوشانده اند، تختش فرشی قرمز، سماوری زغالی، بوی دود چایی دم کشیده، بوی قلیان، کنارش حوض کوچک، شمعدانی ها سر درهم، شب آیا به میهمانی خانه من هم می آید؟ در میان قاب چوبی میخ کوب گشته به اطاقم، اسمی مرا به امید دعوت می سازد:

«السلام علی ساقی اولیائه مِن حَوضِ النبی المختار صلی الله علیه وآله»

چون دوست دارم آن یدالله را، با او که هستم همه چیز نور است. خاطره است. هوا اکسیژن دارد. گل بوییدن دارد. زندگی رنگ دگری دارد. اخم شکستن دارد. و امید در تمام سلول های بدن راه دارد.

سکینه ابراهیمی

خطابه غدیر فراز هشتم - معرفی حضرت مهدی (عج)

خطابه غدیر فراز هشتم - معرفی حضرت مهدی (عج)

آگاه باشید البتّه! آخرین امام زمان قائمِ ((مهدی)) است.

آگاه باشید او یاری کننده دین خداست. آگاه باشید او انتقام گیرنده از ستمکاران است. آگاه باشید او گشاینده دژهای استوار و ویرانگر قلعه های مستحکم است. آگاه باشید او نابود کننده طوایف مشرک است. آگاه باشید او منتقم خونهای ناحق ریخته اولیاء خداست. آگاه باشید او حامی دین خداست. آگاه باشید او جرعه نوش دریای ژرف حقایق و معانی است. آگاه باشید او معرِّف هر صاحب فضیلتی است به برترینش و هر نادان بی فضیلتی است به نادانیش. آگاه باشید او برگزیده خدا و منتخب پروردگار عالم است. آگاه باشید او وارث همه دانشها و محیط به همه علوم است. آگاه باشید او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ایمان است. آگاه باشید او رشید و رهسپار صراط مستقیم و استوار است. آگاه باشید او آن کسی است که امور خلایق به او واگذار شده است. آگاه باشید او آن کسی است که گذشتگان به ظهور وی بشارت داده اند. آگاه باشید او حجّت پایدار خداوند است که حجّت دیگری بعد از او نیست؛ زیرا حقّی نیست، که با او نباشد و نوری نیست که همراه او نباشد. آگاه باشید اوست آنکه کسی بر او پیروز نمی شود و کسی را در برابر او نصرت نتوان کرد.

آگاه باشید که او ولّی خداست در گستره زمین و فرمانروای حق است در میان خلایق و امین خداست در پیدا و پنهان.