در كتاب مسجد جمكران نقل شده كه آقای حسین شوفر «راننده» می‎گفت: در زمان طفولیّت مادرم فوت شده بود، و پدرم زن دیگری گرفته بود. من ناراحت بودم و از اراك وطن اصلی‎ام فرار كردم و مشغول رانندگی شدم و كم كم شغل مكانیكی را یاد گرفتم و در كارخانه‎ای كه مال یهودیها بود مشغول میكانیكی شدم، در این بین مبتلا به كمر درد شدیدی شدم، كه فوق العاده مرا نارحت كرده بود، برای معالجه به اطبّاء زیادی مراجعه كردم و عكسهای بسیاری از كمر من برداشتند، حتّی به خارج از كشور رفتم و مرا عمل جراحی كردند ولی هم چنان كمر درد مرا اذیّت می‎كرد، و نتیجه‎ای از آن همه معالجات حاصلم نشد، یعنی اطباء به من گفتند كه عصب موضع درد، ضعیف شده، و علاجی ندارد.