غدیر!!!

 

 

هیجده روز از ذی حجة می گذرد.

قافله ای می آید: راهش حق, بارش ایمان و مقصدش الله.

موجی از انسانها در دریای غدیر در تلاطم است.قافله سالاری چون محمد(ص) پیشاپیش,افق اسلام هنوزچشم انتظار طلوع خورشیدیست که با دمیدن  آن بر طومار دین, مهر"اکمال"خواهد خورد.

محمد(ص) پس از زیارت خانه توحید ,با کاروانیان از حج برگشته ,با چهره ای مطمئن,با دستانی پربار از فیضدیدار ,با  ره توشه ای  از طاعت و توفیق زیارت بیت الله الحرام ,پیشوای این قافله نورانیست.

می آید...تا در تداوم " رسالت",امت را به "امامت"دعوت کند و آنان را در کنار برکه ای به نام"غدیر خم", که درمعنی ,ژرف تر از دریا و گسترده تر از سینه اقیانوس است با "امام", پیوند " ولایت"بزند تا مبلغ بلوغ مکتب و "اکمال دین " گردد و مسلمانان را پس   از خویش,به رهبری فرزند ابیطالب ازسرگردانی و حیرت,نجات دهد.

چرا که: امت بی امام , رمه بی چوپان است و گله بی شبان و راه بی علامت و شب بی چراغ و کشتی بی ناخدا و دشت بی چشمه و قنات خشکیده و بی آب. رفتن بی راهنما, سالک را به بیراهه میکشد و حرکت بی بصیرت, دوری روزافزون از مقصد را به دنبال دارد و عمل بی رأی امام , گام باور را در باتلاق شک فرو می برد.

برای این مهم ,چه کس شایسته ازتربیت یافته پیامبر؟رهشناس تر از مولود کعبه کیست؟و قاطع تر از"ابوتراب" و پسندیده تر از"مرتضی "و والاتر از "علی (ع)"کدام است؟ 

در اوج نیمروز ,در زیر شعله های فروزان آفتاب,  انبوه حاجیان که فزون تر ز صد هزار در پهنه وسیع غدیر ایستاده اند. یک کاروان رسته ز بند نفاق و کین, یک کاروان خسته ,در اینجا ستاده است" کاروانی که از حج بر می گردد و کاروانیان را, شعوری از مشعر , عشقی  از منا, ایثاری از قربانی , حرکتی از طواف و تلاشی از سعی , به یاد اسماعیل و هاجر,  سوغات سفر مکه است که برای خویشان به ارمغان می برند.

و پیامبر... ,اینک به فرمان خداوند , آمده است تا مشعلی را فرا  راه تاریخ برافروزد که هیچ پفی خاموشش نکند و هیچ طوفانی در همش نشکند و هیچ تحریفی ,مسخش نکند و هیچ ظلمتی فرایش نگیرد. پیامبر می خواهد مردی را به امامت و خلافت و وصایت معرفی و منصوب کند که: سابقه اش در اسلام ,قاطعیتش در راه حق, وفاداریش به محمد(ص) ,جهادش در راه خدا, داناییش در دین, تقوایش در زندگی, حضورش در عبادت, بصیرتش درسیاست,  صداقتش در ایمان  , صراحتش در گفتار, اخلاصش در عمل, مهرش با مؤمن , خشمش با کفر , برای هیچ کس, چه دوست و چه دشمن , پوشیده نیست.

و این مرد , چه کسی می تواند باشد؟؟ جز علی ابن ابی طالب(ع)

آخرین سال  عمر پیامبر(ص) است. و آخرین حج آن حضرت .."حجة الوداع".

شکوه حج امسال , به خصوص با حضور پیامبر  در این آیین ابراهیمی و سنت توحیدی , یادآور ابراهیم بت شکن است. چشمی آینده نگر و فکری دور اندیش ,نگران سرنوشت امت است و ابرهای سیاه و روزهایی فتنه بار و افقی تیره را در انتظار مردم و مکتب می بیند.آن چشم ,چشم محمد(ص) و اندیشه اوست. کشتی امت, بی کشتیبانی نوح , به سا حل نجات نمی رسد.

و نوح, علی(ع) است که ره شناس و موج آشنا و ستم ستیز و قاطع و بی باک  و با تقواست.کاروان دین, بدون قافله سالاری امین و آگاه ,گرفتار طراران و رهزنان و تاراجگران می شود و ارمغان مکتب و دستاوردهای انقلاب اسلام به غارت می رود و علی (ع), سالاری بصیر  و دین شناس و پرورده اسلام و تجسم قران و آیینه ایزد نماست.

برکه در برکه، آواز بلند علوی‌ات طنین‌انداز شد، آسمان‌ها، کوه‌ها، دره‌ها، بیشه‌ها و درختان، تمام‌قد به احترام قامت هاشمی‌ات ایستادند، تاریخ، ثانیه‌های بی‌رمقش را به یاد می‌آورد. آفتاب لحظه‌ای ایستاد، همه دیدند که به احترام تو، لحظه‌ای خورشید روی نتابید تا همه ببینند، نور تو از آفتاب بیشتر است؛ صدای تپش قلب‌ها حتی ریگ‌های بی‌خیال آن بیابان تفتیده را مجبور کرد، سرکی بکشند تا ببینند چه خبر است، پنجره‌های نداشته بیابان، باز شده بودند، کویر گوش شده بود تا بشنود هر آن‌چه باید می‌شنید، رفتگان برگشتند، کاش رفتگان تاریخ هم برمی‌گشتند تا دوباره ببینند ….

فرشتگان، دوشادوش هم، آماده هلهله بودند، شاید جبرییل را هنگام ابلاغ پیام خداوند دیده بودند و پیام نورانی پیامبر را؛ محمد (ص) با هر نَفَسش، پیام خدا را مرور می‌کرد. برکه، خوشحال از حضور ناب یک عشق،موج، ‌موج، بوسه برای ابر‌ها می‌فرستاد تا ابرها ببارند و عشق خداوند را بوسه‌باران کنند. غدیر، این برکه تنهایی، این جغرافیای تنهایی علی (ع)و فاطمه(س)، امروز مملو از جمعیت بود. "غدیر خم "نه برکه ای در بیابان, بلکه دریایی از باور و بصیرت در کویر حیرت و هامون ضلالت است تا کام جان ها از ان سیراب شود.

"غدیر",حلقه میانی "رسالت" و "امامت" است.از سویی به "بعثت در حرا"وصل می شود و از سویی دیگر به"شهادت در کربلا"پیوند می خورد. "دریای غدیر",از ریزش ابشارگون وحی بر جان محمد(ص)لبریز است و قامت دین در زلال "غدیر خم"انعکاس می یابد. "غدیر علی(ع)" حرای محمد(ص) است,در جلوه ای پس از بیست و سه سال ."عاشورای حسین",نیز دادخواهی غدیرعلی(ع) است پس از نیم قرن مظلومیت حق.

و...."غیبت",دوران "انتظار" جوشش دوباره غدیر عاشورایی در نینوای تاریخ است,در بستری از فرات ظهور و علقمه نور. و "عصر ظهور",رجعت دوباره بعثت در حرا و امامت در غدیر است. و."مهدی(ع)",همان محمد(ع) است در جلوه علوی وحسن حسنی وشور حسینی.و"دولت عدل",تجسم ارمان "بعثت" و"غدیر" و"عاشورا"ست."قسط قائم",همان "فلاح رسول" است در اغاز بعثت. حدیث"یملأ الارض قسطا و عدلا".

بازتاب همان "قولوا لا اله الا الله تفلحوا" در اغاز دعوت علنی رسول فلاح و پیامبر عزت واگاهی وازادیست.

آری...."غدیر",یک "کتاب مبین" است, سندی برای تداوم خط "رسالت" در جلوه "امامت". "غدیر",برای تشنگان ,چشمه زلال هدایت است  و برای ره گم کردگان , صراطی است که به "سنت پیامبر" منتهی می شود.

 "غدیر",منشور برتری "لیاقت" بر "عصبیت"است. سند برتری "ملاک" بر "ملوک" است.ادعانامه مظلومان همیشه تاریخ ,بر ضد سلطه های بیداد و جابرانه است. خوب نگاه کن.......... هنوز بر بام بلند "غدیر",دست پیامبر را می بینی که دست علی(ع)را که دست خداست -فرابرده و آن خورشید را در برابر دیدگان منتظر"تاریخ "قرار می دهد. و نام "علی(ع)"را,همچون حجتی روشن و مشعلی فروزان,به عنوان"مولی" بر می افرازد,تا راه,پس از رسول,تیره نباشد,تا اسلام به جاهلیت نگرود, تا جاهلیت مرده, در گرمای خودخواهی های قریش ,جان نگیرد.

هنوز,طنین صدای محمد(ع) را ,که فرمود: "اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" از نای پر نوای رسول و زبان پاک پیغمبر,می شنویم,که به آستان خدای "علی آفرین" بلند است. دعاییست که مرز میان "حب و بغض"علی(ع) را ترسیم می کند,و خندقی است که یاورانش را بر نصرت و دشمنانش را در خذلان, از هم جدا می سازد.غدیر, تجسم همان خندق است  و امات و ولایت ,مهر و امضای قبول "دین" است.

غدیر,عید ولایت است.ولای علی(ع) ,کیمیای دگرگون ساز دلهاست. و....."غدیر علی(ع),هنوز هم چشمه ای لبریز از"

آب حیات" و دریای مواج از فضایل است.درخت آسمان سای و بلند بالای "ولایت", در جویبار"من کنت مولاه... "روییده است و "علی مولاه" شکوفه معطر ان "بهار رهبری" است. دلها تنها از این دریاست که سیراب می شود,وگرنه, سراسر کویر است و عطش و تنهای وسرگردانی. و چشم ها از این چشمه نور ,فروغ می گیرد و گرنه تمام ,تاریکی و تعصب و حیرت است و گمراهی.

بیایید دلها را از این دریا سیراب کنیم و چشمها را از این چشمه روشن,پرفروغ سازیم و مشام جان را سرمست آن "بوی خوش احمدی" گردانیم. غدیر؛ تجلی ولایت غدیر، نه فراموش شدنی است و نه کهنه شدنی؛ ماندگار است و پویا و زندگی ساز. غدیر، تجلی ولایت و رکن حیات معنوی انسان است.

غدیر، روز اکمال دین و اتمام نعمت حق است. غدیر، آزمایشگاه بود و علی، وسیله امتحان مدعیان ایمان، تا در جریان اطاعت از رهبری او و پذیرفتن ولایتش، صداقت او را در عمل نشان دهند. پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم، خواست تا جریان رهبری امت، از آغاز به دست پاکترین و شایسته‌ترین افراد باشد و آب زلال حق، در بستر تاریخ و زمان و در توالی نسل ها و اندیشه‌ها، آلوده نگردد و دشمنان نتوانند از آب گل آلود، ماهیِ مراد خویش را بگیرند.

بر همین اساس است که غدیر هیچ گاه فراموش نمی‌شود؛ بلکه همواره نامیرا و جاودانه باقی خواهد ماند.

حدیثی که به تنهایی برای اثبات ولایت کافیست!

حدیثی که به تنهایی برای اثبات ولایت کافیست!
 
 
برخی، در تلاش برای توجیه آنچه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله در جامعه اسلامی اتفاق افتاد، برداشتی از کلمات آن حضرت در غدیر خم ارائه می دهند که نتیجه اش امری غیر از بحث خلافت است. در برابر این تلاش عالمان شیعی سعی داشته اند با ارائه دلایل بیان کنند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم جانشین بعد از خود را تعیین فرموده است.

با رجوع کوتاه به تاریخ دویست ساله ابتدای اسلام، روشن می شود معنای حدیث غدیر در آن زمان بسیار واضح بوده است. از جمله وقایع تاریخی که نشان دهنده وضوح حدیث غدیر است، بحث هایی است که بین بزرگان صدر عالم اسلام[1] روی داده است؛ بزرگانی که عموما مخالف امامت علی بن ابی طالب علیه السلام بوده اند.[2] مناشده ‌ی[3] امام علی علیه السلام با اهل شوری، مناشده‌ی امام حسین علیه السلام با بزرگان جهان اسلام، مناشده ی اصبغ بن نباته با ابوهریره و مناظره مامون عباسی با علمای زمان خود چهار نمونه از این موارد است.

 
ادامه نوشته

خطابه غدیر فراز سوم - اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام

خطابه غدیر فراز سوم - اعلام رسمی ولایت و امامت دوازده امام

ای مردم! بدانید که خداوند، علی بن ابی طالب را ولیّ و صاحب اختیار شما معیّن فرموده و او را امام و پیشوای واجب الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پیروان ایمانی ایشان و بر هر بیابانی و شهری و بر هر عجم و عربی و هر بنده و آزاده ای و بر هر صغیر و کبیری و بر هر سیاه و سپیدی و بر هر خداشناس موّحدی، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه کس نافذ و لازم الاجرا مقرر فرموده است. هر کس با علی (علیه السلام) به مخالفت برخیزد، ملعون است و هر کس که از او پیروی نماید، مشمول عنایت و رحمت حق خواهد بود.

مؤمن کسی است که به علی (علیه السلام) ایمان آورد و او را تصدیق کند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و کسانی است که سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطیع و تسلیم باشند.

ای مردم! این آخرین بار است که مرا در این موقعیّت، دیدار می کنید، پس گوش فرا دارید و به سخنانم دل سپارید و دستور پروردگارتان را فرمان برید.


 
ادامه نوشته