روش فرستادن صلوات از زبان امیر المؤمنین

خطبه هفتاد و دوم

«از خطبه ‏هائى است كه امام(ع)در آن طرز فرستادن درود بر پيامبر(ص)و آل او رابه مردم ياد مى‏دهد».

«درود بر پيامبر(ص)»بار خدايا!اى گستراننده گسترده‏ها!و اى نگهدارنده آسمانها و اى كسى كه دلهارا با فطرت مخصوص آفريدى،هم آنان كه سرانجام بدبخت‏شدند و هم آنان كه سعادتمندگرديدند.گرامى‏ترين درودها و افزون‏ترين بركات خود را بر محمد(ص)بنده،و فرستاده‏ات‏قرار ده،همان پيامبرى كه ختم گذشتگان و گشاينده بسته‏ها و پيچيده‏ها بود دين حق را به حق آشكار كرد،از نادرستيها و باطلهائى كه سر و صدا براه انداخته بودندجلوگيرى نمود،وصولت گمراهيها را در هم شكست،همانطور كه با تمام قدرت، سنگينى‏بار رسالت را تحمل كرد،و به فرمانت قيام نمود،و به سرعت در راه رضا و خشنوديت گام‏برداشت،و حتى يك قدم هم عقب گرد نكرد.

ادامه نوشته

پيمانه فكر شما را از علم و دانش پرمى ‏كنم

pic 04419 

 خطبه هفتاد و یکم

«از سخنانى است كه امام(ع)در نكوهش جمعى از اهل عراق فرموده است‏»:

اما بعد اى مردم عراق!شما به زن باردارى مى‏مانيد كه در آخرين روزهاى‏دوران حمل، جنين خود را سقط كند،و سرپرستش بميرد،و بيوگيش به طول انجامد،و ميراثش را بستگان، دور دستش ببرند.

آگاه باشيد بخدا سوگند من به ميل خود بسوى شما نيامدم بلكه از روى ناچارى‏بود به من خبر رسيده كه مى‏گوئيد:«على خلاف ميگويد»!!


ادامه نوشته

خدا بهتر از آنان را به من بدهد

خطبه هفتادم

«در سحرگاهى كه در سپيده دم آن ضربت‏خورد چنين فرمود»:

همان طور كه نشسته بودم خواب چشمانم را فرا گرفت،رسولخدا(ص)را بخواب‏ديدم،و عرضكردم چقدر كار شكنيها و لجاجت و دشمنيها را كه از امتت ديدم!!

فرمود:آنها را نفرين كن!گفتم:

خدا بهتر از آنان را به من بدهد و به جاى من شخص بدى را به آنها مسلط گرداند.


ادامه نوشته

آنكس كه شما ياور او باشيد ذليل است

خطبه شصت و نهم

«از سخنانى است كه امام(ع)در ملامت و مذمت‏بعضى از يارانش فرموده است‏»

چه اندازه با شما مدارا كنم!همچون مدارا كردن با شتران نوبارى كه از سنگينى بارپشتشان مجروح گرديده و همانند جامه كهنه و فرسوده‏اى كه هر گاه از جانبى آن را بدوزند از سوى ديگر پاره‏مى‏گردد.

هر گاه گروهى از لشكريان شام به شما نزديك مى‏شوند هر يك از شما در را به روى خودمى‏بنديد و همچون سوسمار در لانه خود مى‏خزيد،و همانند كفتار،در خانه خويش پنهان‏مى‏گرديد.


ادامه نوشته

زمامداری مصر

خطبه شصت و هشتم

از سخنانى است كه امام پس از آنكه فرمان حكومت مصر را به محمد بن ابى‏بكر بخشيد و او در صحنه مبارزه با دشمن مغلوب و كشته شد ايراد فرموده است

من مى‏خواستم‏«هاشم ابن عتبه‏»را زمامدار مصر كنم،اگر وى را براى آن سامان‏انتخاب كرده بودم ميدان را براى آنها خالى نمى‏گذارد،و به آنها فرصت نمى‏داد.
ولى نه اينكه بخواهم از محمد پسر ابو بكر،مذمت كنم،چه اينكه او مورد علاقه ومحبت من بود و در دامنم پرورش يافته بود.

ادامه نوشته

با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد

خطبه شصت و هفتم

«سخنى است كه امام(ع)در مورد انصار فرموده است‏»

هنگامى كه جريان‏«سقيفه‏»را پس از در گذشت پيغمبر«ص‏»به امام(ع)گزارش دادندامام پرسيد:انصار چه گفتند؟پاسخ دادند انصار گفتند:از ميان ما زمامدارى انتخاب‏شود و از ميان شما هم زمامدار ديگرى! امام فرمود:چرا در برابر آنها به اين استدلال نكرديد كه پيغمبر درباره انصار توصيه‏فرمود كه:

«با نيكان آنها به نيكى رفتار كنيد و از بدكاران آنها درگذريد»

گفتند:اين سخن چگونه انصار را محكوم مى‏سازد؟

امام فرمود:اگر حكومت و زمامدارى مربوط به آنان بود،توصيه كردن درباره‏آنها به(مهاجران) معنى نداشت.

سپس فرمود:پس قريش چه گفتند؟

پاسخ دادند كه:قريش استدلال كردند كه ما ازدرخت رسالتيم!

«امام(ع)فرمود: «به درخت استدلال كردند اما ميوه‏اش را ضايع ساختند و فراموش كردند»!

ادامه نوشته

خدا با شمااست و از زحمات شما نمى ‏كاهد

خطبه شصت و ششم

«از سخنانى است كه امام(ع)در يكى از ايام جنگ خونين صفين در برابر معاويه ستمگر به‏اصحابش فرموده‏»

اى مسلمانان!لباس زيرين را ترس از خدا(و احساس مسئوليت)و لباس روئين را،آرامش و خونسردى قرار دهيد،دندانها را بر هم بفشاريد تا مقاومت‏شما در برابر ضربات‏دشمن بيشتر گردد،زره نبرد را تكميل سازيد،و پيش از آنكه شمشير را از نيام بكشيد چندبار آن را تكان دهيد(تا به آسانى از نيام بيرون آيد)با تندى و خشم و بى اعتنائى به دشمن نظر افكنيد و بهر طرف حمله كنيد،لبه تيز شمشير رابه كار ببريد،و با پيش نهادن گام،شمشير را به دشمن برسانيد و بدانيد هم اكنون در حال جهاددر پيشگاه خداوند قرار داريد و با پسر عموى پيغمبر همراهيد پى در پى حمله كنيد! و از فرار شرم نمائيد چه اينكه فرار از جنگ،لكه ننگى است كه در نسلهاى آينده شما مى‏ماند، و آتشى است در رستاخيز،از شهادت خوشحال باشيد و به آسانى از آن استقبال كنيد.

ادامه نوشته

روش برخورد با دنيا

حكمت صد و سوم

روش برخورد با دنيا

(پيراهن و صله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسيد چرا پيراهن وصله دار مى‏پوشى)

دل با آن فروتن، و نفس رام مى‏شود، و مؤمنان از آن سر مشق مى‏گيرند.

 

قَدْ رُئِيَ عَلَيْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ‏

يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ


فرمانش متين و علمش محكم و كارش بى خلل‏است

 127-1 

خطبه شصت و پنجم

«يكى از خطبه هائى است كه امام(ع) ايراد فرموده است و در آن مباحثى لطيف از علم‏خداوند مطرح شده است‏»

ستايش مخصوص خداوندى است كه هيچ صفتى از او بر صفت ديگرش پيشى نگرفته تا بتوان گفت پيش از آنكه‏«آخر»باشد«اول‏»بوده است،و قبل از آنكه‏«باطن‏»باشد«ظاهر»بوده،هر چه را تنها و واحد فرض كنيد جز او قليل و كم است(ولى او در عين وحدت‏بى انتها است،)


ادامه نوشته

روزگارى بر مردم خواهد آمد

حكمت صد و دوم

آينده و مسخ ارزش ‏ها

روزگارى بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخن چين را، و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل.
در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است،

در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى‏گردد.



ادامه نوشته

!  بدانيد بيهوده آفريده نشده‏ايد

486360-b 

 خطبه شصت و چهارم

اى بندگان خدا از(نافرمانى)خدا بپرهيزيد و با اعمال نيك خويش بر مرگتان پيشى‏گيريد(پيش از آنكه مرگ شما فرا رسد تا مى‏توانيد اعمال نيك بجا آوريد)به وسيله‏چيزى كه از دست‏شما مى‏رود آنچه براى شما جاودان مى‏ماند خريدارى كنيد.

خود كوچ كنيد كه به سختى براى كوچ دادنتان كوشش مى‏شود،مهياى مرگ باشيدكه بر شما سايه افكنده است،از كسانى باشيد كه آنها را بانك زدند و بيدار شدند و دانستندكه دنيا سراى جاودان نيست،پس آن را با سراى آخرت مبادله كردند.

خداوند شما را بيهوده نيافريده،و مهمل رها نكرده،فاصله شما با بهشت‏يا دوزخ بيش‏از فرا رسيدن مرگ نيست.زندگى محدودى كه گذشتن لحظات،از آن مى‏كاهد،و مرگ‏آن را نابود مى‏سازد حتما كوتاه خواهد بود.

ادامه نوشته

بر آوردن نيازهاى مردم

حكمت صد و یکم

روش بر طرف كردن نيازهاى مردم

بر آوردن نيازهاى مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.


قَالَ ( عليه‏السلام  )

لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنَأَ


دنیا سایه ای گذرا

861454068

خطبه شصت و سوم

جهان منزلگاهى است كه جز در خودش(و به‏وسيله بهره‏بردارى صحيح از آن)سالم نتوان ماند،و با كارهائى كه مخصوص دنيا است ازآن نجات نتوان يافت،

مردم بوسيله دنيا آزمايش مى‏شوند،بنابراين هر چيز از دنيا را به‏خاطر دنيا بدست آورند از كفشان مى‏رود،و حساب آن را بايد پس بدهند و اما آنچه را كه از دنيابراى غير اين جهان تهيه كرده‏اند به آن خواهند رسيد و با آن خواهند بود،دنيا در نظر خردمندان‏همچون سايه‏اى است كه هنوز گسترده نشده،كوتاه مى‏گردد،و هنوز فزونى نيافته نقصان مى‏پذيرد.

ادامه نوشته

خدايا تو مرا از خودم بهتر مى‏شناسى

حكمت صدم

روش مناجات كردن

 (آنگاه كه گروهى او را ستايش كردند فرمود:)

بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مى‏شناسى، و من خود را بيشتر از آنان مى‏شناسم، خدايا مرا از آنچه اينان مى‏پندارند، نيكوتر قرار ده، و آنچه را كه نمى ‏دانند بيامرز.

 

ادامه نوشته

تير خطانمى‏كند و زخم بهبود نمى‏يابد

1719727-589168e54dd7ca78

خطبه شصت و دوم

«در آن هنگام كه امام(ع)را تهديد به قتل و ترور كردند فرمود:»

پروردگار براى من سپر محكمى قرار داده كه مرا از حوادث حفظ مى‏كند و هنگامى‏كه روز من فرا رسد از من دور مى‏شود و مرا تسليم حوادث مى‏نمايد،در آن روز نه تير خطامى‏كند و نه زخم بهبودى مى‏يابد اما امروز وحشتى ندارم.

ادامه نوشته

ما همه از آن خداييم مشاهده

حكمت نود و نهم

تفسير الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لله و إِنَّا الیه راجعون

 

(شنيد كه شخصى گفت الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا...)

اين سخن ما كه مى‏گوييم «ما همه از آن خداييم» اقرارى است به بندگى، و اينكه مى‏گوييم «بازگشت ما به سوى او است» اعترافى است به نابودى خويش.

 

قَدْ سَمِعَ ( عليه‏السلام  )رَجُلًا يَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏فَقَالَ

إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ‏إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ

خطاکار مانند گمراه نیست

2007_09_13_5582 

خطبه شصت و یکم

بعد از من با خوارج نبرد مكنيد(و تنها توجه شما به از ميان بردن حكومت‏بنى اميه باشد)زيرا كسى كه در جستجوى حق بوده و خطا كرده مانند كسى نيست كه طالب‏باطل بوده و آن را يافته است!

شريف رضى مى‏گويد:

منظور امام از جمله‏«من طلب الباطل فادركه‏»معاويه و ياران او مى‏باشد.

ادامه نوشته

نزديك‏ترين مردم به پيامبران

حكمت نود و ششم

ارزش علم و بندگى

نزديك‏ترين مردم به پيامبران، داناترين آنان است، به آنچه كه آورده‏اند.

سپس اين آيه را تلاوت فرمود:

«همانا نزديك‏ترين مردم به ابراهيم آنانند كه پيرو او گرديدند، و مؤمنانى كه به اين پيامبر خاتم پيوستند»

(سپس فرمود:)

دوست محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى است كه خدا را اطاعت كند هر چند پيوند خويشاوندى او دور باشد، و دشمن محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى است كه خدا را نافرمانى كند، هر چند خويشاوند نزديك او باشد.

ادامه نوشته

خوارج شاخه های هرز دین

alaska-sunset-noaa-6

خطبه شصتم

«هنگامى كه خوارج نهروان كشته شدند،به امام گفته شد:خوارج همه‏هلاك گرديدند فرمود»

نه بخدا سوگند،آنها نطفه‏هائى در پشت مردان و رحم مادران‏خواهند بود كه هر زمان شاخى از آنها سر برآورد و آشكارا شود قطع مى‏گردد،تا اينكه آخرشان‏دزدها و راهزنان خواهند شد!

ادامه نوشته

هيچ كارى با تقوا اندك نيست

حكمت نود و پنجم

تقوى و ارزش أعمال

هيچ كارى با تقوا اندك نيست، و چگونه اندك است آنچه كه پذيرفته شود


!  قتلگاهشان كنار نهر است

خطبه پنجاه ونهم

«هنگامى كه امام(ع)تصميم گرفت‏با خوارج نبرد كند،به او گفته شد:آنها ازپل نهروان گذشته‏اند،امام(ع)چنين فرمود:»

قتلگاه آنان،اين سو،در كنار نهر است!بخدا سوگند از آنها حتى ده نفر باقى نخواهدماند و از شما ده نفر كشته نخواهد شد!.

 

مرحوم سيد رضى مى‏گويد:

مقصود از«نطفه‏»آب نهر است،و اين فصيحترين كنايه در مورد آب است گر چه آب‏زياد و فراوان هم باشد،در گذشته نيز كه شبيه اين سخن گذشت اشاره به چگونگى اين كنايه‏نموديم، (در خطبه 48)

ادامه نوشته

...  خير آن است كه

حكمت نود وچهارم

شناخت نيكى‏ها و خوبي ها

(از امام پرسيدند «خير» چيست فرمود:)

خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان، و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سر فراز باشى،پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا به جا آورى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش خواهى.
در دنيا جز براى دو كس خير نيست. يكى گناه كارى كه با تو به جبران كند، و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد.

 


ادامه نوشته

خوارى سراسر وجودتان را فرا خواهد گرفت

خطبه پنجاه و هشتم

«يكى از سخنانى است كه امام(ع)به خوارج فرموده است هنگامى كه خوارج به‏على(ع) پيشنهاد مى‏كردند كه(العياذ بالله)اظهار كند كه من با تحكيم از اسلام بيرون رفته‏ام‏و الان توبه مى‏كنم در حاليكه على(ع)نه حكمى تعيين كرده بود و نه اگر تعيين مى‏كرد بااسلام مخالفتى نداشت خوارى سراسر وجودتان را فرا خواهد گرفت. گردبادى از بلا شما را فرا گيرد،و انسان پاك و شريفى از شما به يادگار نماند! آيا پس از ايمانم بخدا و جهاد كردن در ركاب پيامبر،گواهى به كفر خويش دهم؟(اگرچنين كنم)گمراه شده‏ام و از هدايت‏يافتگان نخواهم بود(اميدوارم) به بدترين جايگاه‏رهسپار شويد،و به راه گذشتگان خود باز گرديد،آگاه باشيد به زودى خوارى و ذلت‏سراسروجودتان را فرا خواهد گرفت و گرفتار شمشير برنده خواهيد شد،و استبدادى بر شما حكومت‏خواهد كرد كه براى ستمگران سنت‏خواهد شد.

ادامه نوشته

مردم پس از جنگ

 

حكمت هشتاد و چهارم

مردم پس از جنگ ها

باقى ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام‏تر، و فرزندانشان بيشتر است.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً

بزودی یبزاری ازمن برشما واجب می شود

خطبه پنجاه و هفتم

 ‏آگاه باشيد پس از من مردى با گلوى گشاده و شكمى بزرگ بر شما مسلط خواهد شد.هر چه بيايد مى‏خورد و در پى آن است كه آنچه ندارد به دست آورد،او را بكشيد ولى‏هرگز نمى‏توانيد او را به قتل برسانيد.

آگاه باشيد به زودى او شما را به بيزارى و بدگوئى به‏من وادار مى‏كند، بدگوئى را در هنگام اجبار دشمن،به شما اجازه مى‏دهم كه اين بر درجات و بلندى مقام من مى‏افزايد و موجب نجات شما است.اما بيزارى‏و برائت،هرگز از من بيزارى مجوئيد كه من بر فطرت توحيد تولد يافته‏ام و در ايمان و مهاجرت‏از همه پيش قدم‏تر بوده‏ ام.

ادامه نوشته

برخورد با چاپلوسان

 حكمت هشتاد و سوم

روش برخورد با چاپلوسان

(به شخصى كه در ستايش امام افراط كرد، و آنچه در دل داشت نگفت)

من كمتر از آنم كه بر زبان آوردى، و برتر از آنم كه در دل دارى.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ

مخلصانه نبرد مى‏كرديم

خطبه پنجاه و ششم

«يكى از سخنانى است كه امام(ع)در مورد اخلاص خويش و مسلمانان در نبردهاى‏زمان پيامبر(ص)براى پند به اصحابش فرموده است‏»

«مخلصانه نبرد مى‏كرديم‏»در ركاب پيامبر آنچنان مخلصانه مى‏جنگيديم و براى پيشبرد(حق و عدالت)از هيچ چيز باك نداشتيم كه حتى حاضر بوديم پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خويش را در اين‏راه(اگر بر خلاف حق باشند)نابود كنيم.

ادامه نوشته

شما را به پنج چيز سفارش مى‏كنم

حكمت هشتاد و دوم

ارزش‏هاى والاى انسانى

شما را به پنج چيز سفارش مى‏كنم كه اگر براى آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل كنيد سزاوار است:
كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد،

و جز از گناه خود نترسد،

و اگر از يكى سؤال كردند و نمى‏داند، شرم نكند و بگويد نمى‏دانم،

و كسى در آموختن آنچه نمى‏داند شرم نكند،

و بر شما باد به شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شكيبايى چونان بدن بى‏سر، ارزشى ندارد.


ادامه نوشته

باكی ندارم که به سوى مرگ بروم

123-1

خطبه پنجاه و پنجم

«اين سخن را هنگامى فرمود كه يارانش از تاخير فرمان جنگ صفين ناراحت‏بودند»

اما اينكه مى‏گوئيد آيا(مسامحه در جنگ)از ترس مرگ است؟بخدا سوگند باك ندارم من‏به سوى مرگ بروم يا او به سوى من آيد(هنگامى كه در راه هدفى باشد)

و اما اگر تصور مى‏كنيد در مبارزه شاميان ترديد داشته باشم به خدا سوگند هر روزى‏جنگ را تاخير مى‏اندازم به خاطر آن است كه آرزو دارم عده‏اى از آنها به جمعيت ما بپيوندندو هدايت‏شوند،و در لابلاى تاريكيها پرتوى از نور مرا به بينند و به سوى من آيند،و اين‏براى من از كشتار آنان در راه گمراهى بهتر است اگر چه در اين صورت نيز به جرم گناهانش‏گرفتار مى‏شوند.

ادامه نوشته

ارزش انسان‏ها

حكمت هشتاد و یکم

ميزان ارزش انسان‏ ها

ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست.

(اين از كلماتى است كه قيمتى براى آن تصوّر نمى‏شود، و هيچ حكمتى هم سنگ آن نبوده و هيچ سخنى، والايى آن را ندارد)


قَالَ ( عليه‏السلام  )

قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ

قال الرضي و هذه الكلمة التي لا تصاب لها قيمة و لا توزن بها حكمة و لا تقرن إليها كلمة

کفتارهای ترسو

 
   

کلّما اطلّ علیکم منسر من مناسر اهل الشّام اغلق کل رجل منکم بابه... والضّبع فی وجارها.
(خطبه 68)
* هر وقت گروهی از سپاه شام به شما رو می‌کند هر مردی از شما درب خانه‌اش را می‌بندد..... و مانند کفتار به آشیانه پناه می‌برد.

مَثَل: فرار کفتار به آشیانه خود
مُمثَّل: فرار قبل از مقابله با دشمن

 


ادامه نوشته

حكمت، گمشده مؤمن

حكمت هشتادم

مؤمن و ارزش حكمت

حكمت گمشده مؤمن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

في مثل ذلك الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ

پیکار مردانه


 
لقد کان الرّجل منّا و الاخر من عدوّنا یتصاولان تصاول الفحلین، یتخالسان انفسهما ایّهما یسقی صاحبه کأس المنون.
(خطبه 55)
* (در زمان پیامبر«صلوات الله علیه») مردی  از ما مردی از دشمن چون دو (شیر) نر با هم در می‌افتادند، و در صدد بر آوردن جان یکدیگر بودند تا کدامیک از آن دو جام مرگ را به کام دیگری بریزد.

مَثَل: جنگیدن دو (شیر) نر با یکدیگر
مُمثَّل: پیکار مردانه مجاهدین با دشمنانشان در زمان رسول الله(صلوات الله علیه)


ادامه نوشته

حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير

حكمت هفتاد و نهم

ارزش حكمت و بى‏لياقتى منافق

حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير،گاهى حكمت در سينه منافق است و بى‏تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ فَيَخْتَلِجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ

بیعت شتران



 
فتداکّوا علیّ تداکّ الإبل الهیم یوم وردها قد ارسلها راعیها، و خلعت مثانیها.
(خطبه 53)
* (مردم برای بیعت با من) به شدت به هم می‌‌خوردند مانند بهم خوردن شتران تشنه در روز ورود به آب که ساربان آنها را رها کرده و عِقال از پایشان برداشته باشد.

مَثَل: به هم خوردن شتران تشنه در روز ورود به آب
مُمثَّل: هجوم مردم برای بیعت با امام علی(صلوات الله علیه)

ادامه نوشته

واى از آتشى كه بر كافران است

حكمت هفتاد و هشتم


شناخت جايگاه جبر و اختيار

(مرد شامى پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است امام با كلمات طولانى پاسخ او را داد كه برخى از آن را برگزيديم)

واى بر تو شايد قضاء لازم، و قدر حتمى را گمان كرده‏اى اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهى، بيهوده بود
خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار دارند، و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد، و چيز دشوارى را تكليف نفرمود، و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد، با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اكراه و اجبار اطاعت نمى‏شود،
و پيامبران را به شوخى نفرستاد، و فرو فرستادن كتب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بى‏هدف نيافريد.

اين پندار كسانى است كه كافر شدند و واى از آتشى كه بر كافران است.

 

ادامه نوشته

زاری راهب



 
فوالله لو..... جأرتم جوار متبتّلی الرّهبان...
(خطبه 52)
* به خدا قسم اگر..... و به مثل راهبان تارک دنیا زاری نمایید...

مَثَل: زاری راهب تارک دنیا
مُمثَّل: زاری برای ترس از عقاب و دریافت پاداش از خداوند

ادامه نوشته

آه از توشه اندك

حكمت هفتاد و هفتم


دنيا شناسى

(ضرار بن ضمره ضبايى از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على عليه السّلام را در حالى ديدم كه شب، پرده‏هاى خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مى‏پيچيد، و محزون مى‏گريست و مى‏گفت)

اى دنيا اى دنياى حرام از من دور شو، آيا براى من خودنمايى مى‏كنى يا شيفته من شده‏اى تا روزى در دل من جاى گيرى

هرگز مبادا غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست،
تو را سه طلاقه كرده‏ام، تا باز گشتى نباشد، دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است.

ادامه نوشته

نوحه کبوتر


 
فوالله لو..... و دعوتم بهدیل الحمام...
(خطبه 52)
* به خدا قسم اگر..... و مانند کبوتر دور از همدم ناله کنید...

مَثَل: نوحه کبوتر دور از همدم
مُمثَّل: ندبه برای ترس از عقاب و دریافت پاداش از خداوند

ادامه نوشته

... اگر حوادث همانند بودند

حكمت هفتاد و ششم

 
روش تحليل رويدادها (روش تجربى)

حوادث اگر همانند يكديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابى مى‏كنند.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

إِنَّ الْأُمُورَ إِذَا اشْتَبَهَتْ اعْتُبِرَ آخِرُهَا بِأَوَّلِهَا

ناله ناامید



 
فوالله لو حننتم حنین الولّه العجال......
(خطبه 52)
* به خدا قسم اگر همچون شتر فرزند مرده ناله بزنید......

مَثَل: ناله شتر فرزند مرده
مُمثَّل: نوعی ناله برای ترس از عقاب و دریافت پاداش از خداوند

ادامه نوشته

هر شمردنى، پايان مى‏پذيرد

حكمت هفتاد و پنجم

توجّه به فنا پذيرى دنيا

هر چيز كه شمردنى است پايان مى‏پذيرد، و هر چه را كه انتظار مى‏كشيدى، خواهد رسيد.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ


ته مانده دنیا


 
فلم یبق منها الّا ..... جرعۀ کجرعۀ المقلۀ لو تمزّزها الصدیان لم ینقع.
(خطبه 52)
* (از دنیا) چیزی نمانده جز.... و جرعه آبی اندک که اگر تشنه‌ای بمکد سیراب نشود.

مَثَل: جرعه آبی اندک که تشنه را سیراب نکند
مُمثَّل: باقیمانده دنیا
ادامه نوشته

هرنفس،قدمی بسوی مرگ

حكمت هفتاد و چهارم

ضرورت ياد مرگ

انسان با نفسى كه مى‏كشد، قدمى به سوى مرگ مى‏رود.

 

قَالَ ( عليه‏السلام  )

نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ

حقیقت دنیا


 
فلم یبق منها الّا سملۀ کسملۀ الإداوۀ.
(خطبه 52)
* (از دنیا) چیزی نمانده جز ته مانده آب همانند ته مانده آبی در ظرف کوچک

مَثَل: ته مانده آب در ظرفی کوچک
مُمثَّل: باقیمانده دنیا

ادامه نوشته

خودسازى رهبران

حكمت هفتاد و سوم

 

ضرورت خودسازى رهبران و مديران

 كسى كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد.

دنيا بدن‏ها را فرسوده مى‏كند

حكمت هفتاد و دوم

رابطه دنيا و انسان

دنيا بدن‏ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى‏كند،

مرگ را نزديك و خواسته‏ها را دور و دراز مى‏سازد،

كسى كه به آن دست يافت خسته مى‏شود، و آن كه به دنيا نرسيد رنج مى‏برد.


قَالَ ( عليه‏السلام  )

الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ وَ يُجَدِّدُ الْآمَالَ وَ يُقَرِّبُ الْمَنِيَّةَ

وَ يُبَاعِدُ الْأُمْنِيَّةَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ نَصِبَ وَ مَنْ فَاتَهُ تَعِبَ


شتران بیمار


دعوتکم الی نصر اخوانکم، فجرجرتم جرجرۀ الجمل الاسرّ و تثاقلتم تثاقلالنضو الادبر
(خطبه 39)
* شما را به یاری برادرانتان خواندم ولی همانند شتر بیمار و خسته فریاد کردید و همچون شتر لاغر زخم‌دیده از حرکت سنگینی نمودید.

مَثَل: فریاد شتر بیمار و خسته
مُمثَّل: پاسخ افراد سست و بی‌حال وقتی که به یاری فراخوانده می‌شوند.

ادامه نوشته

نشانه كمال عقل

  1 (8)

حكمت هفتاد ویکم

نشانه كمال عقل

 چون عقل كامل گردد، سخن اندك شود.


قَالَ ( عليه‏السلام  )

إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ


عصاره استقامت



 
کالجبل لا تحرّکه القواصف، و لا تزیله العواصف.
(خطبه 37)
* (من، مولا علی صلوات الله علیه) همانند کوهی هستم که باد شکننده آن را نجنباند و طوفان آن را از جا نکند.

مَثَل: کوه استواری که باد و طوفان آن را کوچک‌ترین حرکتی ندهد.
مُمثَّل: امام مظلوم، علی ابن ابیطالب صلوات الله علیه

ادامه نوشته