یاران وفادار...
آیا تو هم شرمساری؟
نگاهت را به آسمان دوخته ای و باران را التماس میکنی ؟
مگر نه اینکه بودنت به خاطر بودن اوست؟
آسمان ، چه شود که بغضت ترک بردارد؟ به چه ذل زده ای ؟ شقاوت و بی
رحمی را به انتها رسانده اند ، باز هم انتقام ؛ آسمان تو خود شاهدی که آنان
اهل انتقام اند ، انتقام محمد از فاطمه ، فاطمه از علی ؛ انتقام علی از
حسین و انتقام حسین از زینب ...
بوی سیب می آید ؛ زمین و آسمان در التهاب نزدیک ترین روزها به محرم..
گفتم به چرخ بهر چه پوشیده ای کبود آهی کشید و گفت که ماه محرم است
سلام بر تو ای محرم ، ای که شرف را در عطش معنا کردی...
سلام خدا بر تو که ماه خون لقب گرفتی ، تو که در خاک و خون ، اشک و مشک ، آتش و عطش مظلومیت علی را نشان دادی..
یا حسین! ناله غربتت گوش فلک را کر میکند ، آسمان را به گریه وا میدارد ، گل ها پرپر می شوند و پروانه ها می سوزند؛ چطور وقتی خود را دوباره معرفی کردی کسی تو را نشناخت؟
گویی همه عهد ها و نامه هایشان را از یاد برده اند ، مگر شما نبودید که او را به پیش خود دعوت کردید ، او را به پیش خود خواندید تا برای همیشه از او راحت شوید؟
ننگ بر تو ای کوفی که آسمان را به عزا نشاندی ، دشت را از عطش لبریز کردی و کودکان را در آرزوی قطره ای آب واگذاشتی ، آبروی عباس را ریختی تا سوز آهش دل جهانیان را به لرزه آورد.
ای کاش ما نیز کوفی این زمانه نباشیم ، ما عهد و پیمانمان را فراموش نکنیم...
ای کاش ما به خود آییم و خود را از زندان غیبت رهایی بخشیم..
این محرم و عاشورا هم چشم به راهت می نشینیم و از هر که از این مسیر گذرد نشانی مردی سواره ، با عطری لبریز از محبت و نگاهی سرشار از عشق را میگیریم...