نقدي بر مقاله «افسانه مهدويت» (1) عدالت در نظام مهدوي
مقدمه
اعتقاد
و احساس نیاز به عدالت پیش از آنکه یک باور دینی باشد، باوری است که در
درون انسانها نهفته است. در دنیای امروز لزوم وجود یک منجی عدالتخواه بیش
از پیش احساس میشود و بشریت از برنامههای حاکمان کنونی دنیا
ناامید شده است. دین مبین اسلام که دینی جاودانه و نیز آخرین دین الاهی به
شمار میرود، از همان سالهای آغازین ظهور پیامبر خود ـ حضرت محمد(ص) ـ با
تأیید این نیاز فطری بشر، وعده ظهور یک منجی عدالتگستر از خاندان پیامبر
اسلام را داده است. در حقیقت عدالتمحوری از شاخصترین اهداف منجی در دین
اسلام است که به دفعات مورد تأکید پیشوایان دین اسلام قرار گرفته است.
افزون بر آن، عدالتگستری وی محدود به یک منطقه خاص جغرافیایی و برای گروهی
محدود نیست، بلکه فراتر از مرزها بوده و سراسر گیتی را در مینوردد.
مخالفان
و معاندان اسلام از دیرباز تلاش در مخدوش ساختن چهره تعالیم اسلام در حوزه
مهدویت داشتهاند. این نوشتار بر آن است تا شبهاتی که تلاش در زیر سوال
بردن عدالتمحوری منجی در اسلام را دارند و نیز اندیشه مهدویت در اسلام را
وامگرفته از دیگر ملل آن دوران معرفی مینمایند، را تحلیل و بررسی کرده،
بیپایگی آنها را نمایان سازد.
عدالت مهدی و یاران او
شبهه
اندیشه
منجی آخر الزمان كمابیش در همه ادیان وجود داشته است، با این تفاوت كه در
سایر ادیان از برپایی قسط و عدل و داد به وسیله این منجی سخن به میان آمده،
در حالیكه به باور مسلمانان در زمان ظهور امام زمان(عج) تنها در حدود 350
انسان صالح بر زمین باقی میماند و هر كه مخالف خاندان محمد(ص) باشد كشته
میشود.
پاسخ
به نظر میرسد دو مسئله مشخص و روشن در این شبهه وجود دارد:
الف.
در اندیشه مهدویت اسلامی، کشتار بیحساب مردم به وسیله حضرت مهدی(ع) مطرح
شده است، به گونهای که در زمان آن امام، تنها در حدود 350 نفر روی زمین
باقی میماند!؛
ب. امام زمان(عج) برای كشتن مردمی قیام میكند كه مخالف خاندان محمد (ص) هستند.
پیش
از بررسی دو مسئلهی یادشده باید گفت تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنی هدف
از ظهور منجی را همان عدل و داد میدانند، چنانكه اندیشمندان نخستین شیعه و
اهل سنت با نقل روایات فراوانی در این باره چنین اندیشهای را تأكید
كردهاند، به گونهای كه میتوان اصلیترین انگیزه ظهور منجی در باور
مسلمانان را اقامه عدل و داد دانست. به عنوان مثال این روایت با عبارتهای
گوناگون از پیامبر اكرم(ص) و دیگر امامان شیعه در متون روایی شیعه به طور
مكرر نقل شده است:
«دنیا
پایان نمیپذیرد تا آنكه مردی از فرزندان امام حسین(ع) قیام كرده و دنیا
را پر از عدل و داد میكند، چنانكه پر از ظلم و جور بوده است.»[1]
در متون روایی اهل سنت نیز روایت زیر با عبارتهای گوناگونی نقل شده است:
«اگر
از عمر دنیا جز یك روز باقی نمانده باشد، خداوند آن را طولانی میسازد تا
آنكه مردی را که از فرزندان من - یا از اهل بیت من ـ و هم نام من است
برانگیزاند تا زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و ستم شده
است.»[2]
با توجه به آنچه بیان شد، روشن میشود که تمام جریانات موجود در آن دوران باید بر اساس این هدف تفسیر و تبیین شود.
با
نگاهی به مدعاهای مطرح به وسیلهی نویسنده مقالهی افسانهی مهدویت و
مقایسهی آن با آموزههای اصیل اسلامی در باب مهدویت، روشن میشود که وی با
نگاهی جزءنگر به آن آموزهها در صدد واردساختن شبهاتی در این باره بوده
است. نویسنده یادشده مدعی است در زمان امام زمان (عج) تنها حدود 350 نفر
باقی میمانند و سایرین کشته میشوند. راجع به این مدعا باید گفت اولا این
مدعا با هیچ یک از روایات موجود در باب مهدویت و نیز اعتقادات مسلمانان
سازگاری ندارد، ثانیا هدف از قیام آن امام، برپایی عدل است، آیا به راستی
امام در صدد کشتار تمام مردم و برپایی عدالت تنها برای 350 نفر است؟ ثالثا
با عنایت به عدد 350 ـ که در اصل شبهه مطرح شد ـ میتوان حدس زد که وی آن
را از تعداد یاران آن حضرت هنگام ظهور ایشان گرفته است. در این باره باید
گفت آنچه در برخی روایات آمده است تعداد یاران خاص امام عصر (عج) است كه در
حقیقت قیام اولیه امام زمان (عج) با آنها شروع میشود و در آن روایات
تعداد آن یاران 313 نفر یاد شده است،[3]
نه آنکه تنها همین تعداد پس از انجام جنگها روی زمین باقی میمانند.
افزون بر آن، این سخن به این معنا نیست كه هنگام ظهور، تعداد صالحان در آن
عصر تنها همین نفرات هستند و دیگران مخالفان خاندان حضرت محمد(ص) میباشند،
چنانکه در برخی روایات از ده هزار تن به عنوان یاران ایشان در قیام[4] و در برخی دیگر از روایات از عموم شیعیان به عنوان یاران امام زمان(عج) یاد شده است.[5] بنابراین ـ چنانکه در برخی روایات اشاره شده است ـ آن تعداد خاص، پرچمداران آن حضرت بوده[6]
كه چه در فتح جهان و چه در اداره آن همواره در خدمت امامشان میباشند. با
توجه به ویژگیهای ممتاز آنان و برتریشان نسبت به همه انسانهای عصر
ظهور، آنان باید فرمانداران و وزیران حضرت مهدی در سراسر زمین باشند.[7]
رابعا
در هیچ روایتی از كشتار بیحساب مردم به دست امام زمان(عج) سخنی به میان
نیامده است و هیچ یك از اندیشمندان مسلمان نیز چنین دیدگاهی را مطرح
نكردهاند.
خامسا از آنجا كه بر اساس روایات موجود در منابع اسلامی، امام عصر(عج) ادامهدهنده سنت نبوی است،[8]
روشن است كه همچون پیامبر اسلام(ص) و نیز سایر پیامبران ابتدا خود را به
همه مسلمانان و جهانیان معرفی میکند و اسلام ناب محمدی(ص) را بر آنان ـ
حتی بر دشمنان قسمخورده خود همچون ناصبیها ـ عرضه میدارد و بر اساس آن،
برنامه خود را برای تحقق عدالت و بندگی خدا بر روی زمین تبیین میکنند،[9] چنانکه حتی در روایات شیعی از مذاکره امام زمان(عج) با سفیانی ـ یکی از دشمنان اصلیِ آن حضرت ـ سخن به میان آمده است.[10] از سوی دیگر میتوان پیشبینی كرد که با وجود ارائه استدلالهای محكم امام(عج) ـ که حتی سفیانی را نیز وادار به بیعت میکند[11]
ـ و نیز معجزاتی كه ایشان اظهار میدارند و نیز رشد عقلانی مردم در آن
دوره زمانی، گروه کثیری که تشنگان حق و عدالت هستند و برای تحقق آن،
لحظهشماری میکردند، در جرگه همراهان و یاران حضرت مهدی(عج) قرار
میگیرند. تعداد اندكی از مشركان و كافران که منافع خود را در خطر میبینند
یا تعصبات جاهلی بر چشم و گوششان پرده افکنده، در شمار فاسقان و منحرفان
قرار گرفته و به دست آن حضرت به هلاكت خواهند رسید.[12]
سادسا
چنانکه پیشتر گذشت، هدف راستین از قیام آن حضرت پیادهکردن عدالت و
حاکمساختن احکام عدالتگستر دین اسلام است، از این رو روایاتی نیز که در
خصوص کشتن برخی انسانها به وسیلهی آن حضرت وارد شده است، باید بر اساس
هدف یادشده تفسیر شود. در روایات یادشده از کشته شدن دشمنان خدا و منافقان
بهدست آن حضرت سخن به میان آمده است.[13]
روشن است که وجود اینان مانع از اجرای عدالت برای سایر انسانهاست، بدیهی
است که اگر امر دائر میان اجرای عدالت برای همگان و وجود اینان باشد، هر
عقل سلیم و منصفی حکم به اجرای عدالت و حذف آنان میکند. از این رو کشته
شدن کسانی که تلاش در ایجاد عدالت جهانی داشته و به وسیلهی استدلالهای
امام زمان (عج) هم قابل اصلاح نیستند، امری عقلپذیر است
آغاز اندیشه مهدویت در اسلام
اندیشه
مهدویت از ایرانیان به مسلمانان سرایت كرده است و در ابتدا در اسلام چنین
چیزی وجود نداشته است. نخستین كسی كه در تاریخ شیعه نامزد مهدویت شد محمد
حنفیه پسر امام علی(ع) بود.
نویسنده
در تبیین مدعای خود ابتدا از وجود فرقههایی میان شیعه كه معتقد به وجود
مهدی(عج) در میان خود و اعتقاد به غیبت او داشتند سخن به میان میآورد،
آنگاه در پایان از بحران جامعه شیعی پس از وفات امام حسن عسكری(ع) یاد
میكند كه موجب اختلافات فراوانی میان شیعیان شد. در این عرصه ابوسهل
اسماعیل بن علی نوبختی كه وابسته به خاندان ایرانی نوبختیان بود و به هنگام
وفات امام حسن عسكری(ع) 23 سال داشت، دست به خدعه زده و مدعی شد كه من به
امامت فرزند غایب حسن عسكری(ع) معتقدم ولی آن حضرت در حال غیبت وفات نمودند
و به جای ایشان پسرش امام غایب گردیده است.
پاسخ
در پاسخ به این شبهه باید گفت:
اولا
نویسنده در مدعای خود دچار تناقضی آشكار شده است؛ چرا كه از یك سو اندیشه
مهدویت را برخاسته از تفكر ایرانیان میداند، از سوی دیگر نخستین نامزد
مهدویت در تاریخ شیعه را محمد حنفیه میداند. روشن است كه محمد حنفیه فرزند
امام علی(ع) بوده، در عراق و حجاز میزیسته است و فردی عربزبان ـ و نه
ایرانی ـ بوده است.[14]
بنابراین قسمت دوم مدعای وی نشان میدهد كه تفكر مهدویت دستكم در عصر
محمد حنفیه و معاصر با ظهور فرقه كیسانیه ـ یعنی نیمه دوم قرن اول هجری ـ
وجود داشته است. همین امر نشان میدهد كه مسلمانان در آن دوران و در آن
دیار با اصل اندیشه مهدویت آشنا بودهاند. ثانیا روایات فراوانی كه از
پیامبر اكرم(ص) در خصوص اندیشه مهدویت صادر شده است، محكمترین دلیل بر
وجود اندیشه مهدویت حتی در عصر صدر اسلام بوده است. به روایت زیر از پیامبر
اسلام(ص) توجه كنید:
«روزها
و شبها به پایان نمیرسد تا آنكه خداوند مردی از خاندان من كه همنام من
است را میفرستد تا جهان را پر از عدل و داد کند چنانكه از ظلم و جور پُر
شده است.»[15]
تنوع
مضامین روایات نبوی چنان فراوان است كه گاه پیامبر اكرم(ص) به تبیین
ویژگیهای ظاهری آن حضرت نیز پرداختهاند، چنانكه در متون روایی اهل سنت
این روایت نقل شده است:
«مهدی
از من است، پیشانیش باز و نورانی، و بینیاش کشیده و باریک است، زمین را
پر از عدل و داد میکند همانگونه که پُر از ظلم و ستم شده است.» [16]
روایات نبوی در متون روایی شیعه و اهل سنت چنان فراوان هستند كه نقل آنها از حوصله این نوشتار خارج است.[17]
روشن است كه وجود این همه روایت از پیامبر اسلام(ص) بیانگر آشنایی
مسلمانان صدر اسلام با اندیشه مهدویت و حتی برخی جزئیات راجع به آن حضرت
است.
در خصوص نسبتی كه نویسنده به ابوسهل نوبختی میدهد[18] توجه به این نكته لازم است كه بر اساس تتبع محققان، این نسبت به وسیله ابنندیم در الفهرست به ابوسهل داده شده است،[19]
كه درستی این نسبت شدیدا محل تردید است؛ چرا كه در هیچ یك از منابع شیعی
چنین نسبتی به ابوسهل داده نشده است. افزون بر آن، ابوسهل چنان به امام حسن
عسكری(ع) نزدیك بود كه موفق به دیدار امام زمان(عج) در سن كودكی ایشان شده
و از این رو به ولادت و دیدن امام زمان(عج) شهادت داده است.[20]
وی از كسانی است كه سومین نائب امام زمان(عج) ـ یعنی حسین بن روح نوبختی ـ
از بستگان او به شمار میرفته و از تصویبكنندگان مقام نیابت حسین بن روح
بوده است.[21] همو بود كه دروغبودن مدعای حسین بن منصور حلاج ـ مبنی بر نیابت امام عصر(عج) ـ را برای مردم آشكار كرد.[22]
از این رو تصور آنکه ابوسهل ـ که فردی با عظمت میان مردم بوده، عقاید وی
برای مردم آن عصر آشکار بوده و تلاش در ترویج مسئله نیابت نواب داشته است ـ
دست به خدعه زده باشد و دیدگاهی خلاف رویه عملی خود ابراز کرده باشد، بعید
به نظر میرسد.
نتیجهگیری
با
توجه به آنچه گذشت روشن میشود که اعتقاد به منجی از آموزههای تمام ادیان
جهان است؛ و بنابر مبانی اصیل دین اسلام ـ همچون سایر ادیان ـ اصلیترین
هدف از ظهور امام زمان(عج) برپاكردن عدل و داد در سراسر جهان است.
همچنین
اندیشه مهدویت از صدر اسلام به وسیله شخص پیامبر اكرم(ص) به مردم یادآوری
شد و چنین نیست كه ساخته ذهن ایرانیان باشد؛ ضمن آنکه یكی از مهمترین ادله
بر وجود اندیشه مهدویت از صدر اسلام، وجود مدعیان مهدویت در تاریخ تفكر
شیعه است.
فهرست منابع
1) ابن حجر هیتمی، احمد؛ الصواعق المحرقه، قاهره، مكتبه القاهره، 1385ق.
2) ابن حنبل، احمد؛ مسند احمد، بیروت، دارصادر.
3) ابن كثیر، اسماعیل بن عمرو؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفكر، 1407ق.
4) اربلی، علی بن عیسی؛ كشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضواء، 1405ق.
5) اقبال آشتیانی، عباس؛ خاندان نوبختی، تهران، كتابخانه طهوری، 1345ش.
6) امینی، ابراهیم؛ دادگستر جهان، قم، انتشارات شفق، 1372.
7) الترمذی، محمد بن عیسی؛ سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، بیروت، دارالفكر، 1403ق.
8) سجستانی، سلیمان بن اشعث؛ سنن ابی داود، تحقیق سیدمحمد اللحام، بیروت، دارالفكر، 1410ق.
9) سید بن طاووس، علی بن موسی؛ الطرائف فی مذاهب الطوائف، قم، نشر خیام، 1371.
10) الملاحم و الفتن فی ظهور غائب المنتظر، قم، منشورات شریف الرضی، 1398ق.
11) شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین؛ الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1403ق.
12) عیون اخبار الرضا(ع)، انتشارات جهان، 1378 ق.
13) كمالالدین و تمام النعمه، قم، دارالکتاب الاسلامیه، 1395ق.
14) معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1361ش.
15) طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق سید محمدباقر خرسان، نجف اشرف، منشورات دار النعمان، 1386ق.
16) شیخ طوسی، محمد بن حسن؛ الغیبه، قم، موسسه معارف اسلامی، 1411ق.
17) کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
18) مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1404ق.
19) مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الفصول المختاره، بیروت، دارالمفید، 1414.
20) الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
21) الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
22) نعمانی، محمد بن ابراهیم؛ کتاب الغیبه، تهران، مکتبه الصدوق، 1397ق.
[1]
. عیون اخبارالرضا(ع)، ج2، ص66 و نیز ر.ك. غیبت نعمانی، ص61، الكافی، ج1،
ص341، كمالالدین و تمام النعمة، ج1، ص251، الخصال، ج2، ص396، معانی
الاخبار، ص124، الفصول المختارة، ص297، الارشاد، ج2، ص340، الملاحم و
الفتن، ص138، الطرائف، ج1، ص178، الاحتجاج، ج1، ص69، بحارالانوار، ج50،
ص195.
[2]
. سنن الترمذی، ص343 و نیز ر.ك. مسند احمد حنبل، ج3، ص38، همو، ج1، ص99،
ج3، صص17، 36، 37 و52، سنن ابیداود، ج2، ص207 و ج2، ص310، الصواعق
المحرقه، ج2، ص480.
[3]
. برای نمونه ر.ك. غیبت نعمانی، ص 244، الخصال، ج2، ص649، عیون
اخبارالرضا(ع)، ج1، ص63، الاحتجاج، ج2، ص499، كشف الغمة، ج3، ص343،
بحارالانوار، ج51، ص157،
[4] . کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص378.
[5] . الاختصاص، ص8.
[6] . کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص673.
[7] . همان.
[8] . الصواعق المحرقة، ص164، بحارالانوار، ج51، ص29.
[9] . الكافی، ج8، ص227، بحارالانوار، ج52، ص340.
[10] . بحار الانوار، ج52، ص388.
[11]
. گفتنی است بر اساس برخی روایات، سفیانی پس از مذاکره با حضرت مهدی(عج)
با ایشان بیعت میکند، اما پس از بازگشت به سپاه خود، تحت تأثیر سخنان
سپاهیان خود وادار به شکستن بیعت خود میشود. همان.
[12] . ر.ك. الارشاد، ج2، ص384 و دادگستر جهان، ص310.
[13] . کمال الدین، ج1، ص329، الارشاد، ج2، ص384 و بحارالانوار، ج52، ص283.
[14] . البدایة و النهایة، ج7، ص264.
[15] . الارشاد، ج2، ص340.
[16] . سنن ابیداود، ج2، ص310.
[17] . در این باره ر.ك. كمال الدین و تمام النعمة.
[18]
. گفتنی است با توجه به نوع ادبیات و حتی عباراتی كه نویسنده مقاله
«افسانه مهدویت» به كار برده است و نیز داستانی را كه مربوط به بحران جامعه
شیعی پس از وفات امام حسن عسكری(ع) بوده، نقل میكند: برای راقم این سطور
محرز شده است كه همگی برگرفته از كتاب «خاندان نوبختی» نوشته مرحوم اقبال
آشتیانی است كه مرحوم اقبال نسبت یادشده به ابوسهل را مطرح كرده و سپس نقد
نموده است؛ اما نویسنده مقاله حاضر، تنها به نقل این نسبت بسنده كرده است.
ر.ك. «خاندان نوبختی»، ص107 – 111.
[19] . الفهرست، ص225.
[20] . الغیبة شیخ طوسی، ص373 و 373.
[21] . همان، ص391.
[22] . همان، ص401 و 402.
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم آذر ۱۳۸۹ ساعت 20:31 توسط منتظر آقا
|