منجي در اديان ابراهيمي (2)
. در اينجا تصريح ميشود كه منجي و موعود از نسل حضرت ابراهيم(ع) است؛
. به تعداد امامان از نسل حضرت ابراهيم، تصريح شده است؛
. به صراحت اعلام ميشود كه پيشوايان 12گانه از تبار اسماعيل هستند؛
. به فراواني و پراكندگي نسل پيامبر ـ كوثر ـ كه شاخصهاي از درخت تناور ابراهيم خليل ميباشند، تأكيد شده است؛
. چنانكه در قرآن (بقره: 124) از امامت «عهد خدا» تعبير شده است، در اينجا نيز دقيقاً همان تعبير آمده است؛
. در قرآن ميخوانيم حضرت ابراهيم براي فرزندانش منصب امامت از خدا طلب كرد. در اين فرازها نيز به آن تصريح شده است؛
.
در منطق وحي، حضرت ابراهيم اساس شريعت و پدر امت معرفي شده است (سوره حج،
آيه78) در فرازهاي ياد شده نيز به اين نكتهها اشاره شده است.
. در اين فرازها از عظمت، وسعت و توانمندي امت اسلامي سخن رفته است؛
. اين فرازها از متن تورات، آن هم از سفر پيدايش، استوارترين بخش تورات نقل گرديد.[37]
6. مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد. به جهت مظلومانِ زمين، به راستي حكم خواهد كرد.[39]
7. گرگ با بره سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد ...در تمام كوه مقدس من ضرر و فسادي نخواهند كرد؛ زيرا كه جهان از معرفت خدا پر خواهد شد.[40]
8. نسلي از يعقوب و وارثي براي كوههاي خويش از يهود به ظهور خواهم رسانيد. برگزيدگانم وارث آن و بندگانم ساكن آن خواهند شد.[41]
در نخستين فراز، منجي از نسل حضرت داود معرفي شده است. اين عقيدة رايج يهود ميباشد كه او را «ماشيح بن ديويد» مينامند. از اين رهگذر، كليميان منتظر رهاييبخشي از نسل حضرت داود هستند.
مسيحيان در تطبيق نويدهاي تورات با حضرت مسيح ميگويند: نسب حضرت عيسي از طرف مادر به حضرت داود ميرسد.
جالب اينكه نسب حضرت مهدي(عج) نيز از طرف مادرش به حضرت داود(ع) ميرسد؛ زيرا نرجس خاتون از تبار شمعون بن صفا است[42] و او نيز پسر عمة حضرت مريم ميباشد.[43]
بنابراين، «ماشيح» موعود كليميان، چه حضرت مهدي باشد، چه حضرت عيسي، هر دو از طرف مادر از تبار حضرت داود هستند.
10. بسياري از آنانكه در خاك زمين آرميدهاند بيدار خواهند شد.[45]
11. آنان كه بسياري را به راه عدالت رهبري ميكنند، مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. اما تو اي دانيال، كلام را مخفي دار و كتاب را تا زمان آخر مهر كن. بسياري به سرعت ترديد خواهند كرد.[46]
12. خوشا به حال آنان كه انتظار كشند.[47]
13. سلطنت و جلال و ملكوت به او داده شده، تا جميع قومها و امتها و زبانها او را خدمت نمايند. سلطنت او سلطنت جاوداني و بيزوال است و ملكوت او زايل نخواهد شد.[48]
دقت شود كه در اين فرازها، از منجي به «ايستاده» تعبير شده و در متن عربي عهدين، «القائم» آمده است.[49]
نام شريف اين پيامبر در كتاب مقدس «حَبَقّوق» و در روايات اسلامي «حَيَقوق» است. قبر شريفش در تويسركان است و جسد شريفش پس از 2600 سال تازه مشاهده گرديد.[51]
بشارت مربوط به بعثت پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله و سلّم) در كتاب او بدون تحريف باقي مانده است.[52] حضرت رضا(ع) در ضمن احتجاجات خود با رأس الجالوت، به آن استناد نمود و ايشان اعتراف كرد.[53]
در اين فراز، به انتظار فرج تأكيد شده است و در روايات اسلامي، انتظار فرج برترين عمل امت شمرده شده است.[54]
)وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ(؛[55]
افزون بر تورات، در زبور نيز نوشتيم كه به راستي بندگان شايستهام زمين را به ارث خواهند برد.
براساس روايتهاي فراوان، اين آية شريفه درباره ظهور حضرت بقيةالله ارواحناه فدا ميباشد. بسيار جالب است كه قرآن اين مطلب را از تورات و زبور نقل كرده است و اين موضوع، عيناً در تورات و زبور فعلي موجود است.زبور حضرت داود در ضمن عهد قديم به عنوان «مزامير» در كتاب مقدس آمده است. در اينجا نويدهاي منجي در مزامير را در سه بخش تقديم ميكنيم:
16. هان بعد از اندك زماني شرير نخواهد بود و اما حليمان وارث زمين خواهند شد.[57]
17. و اما صالحان را خداوند تأييد ميكند. خداوند روزي كاملان را ميداند و ميراث ايشان خواهد بود تا ابدالآباد.[58]
18. نسل شرير منقطع خواهد شد. صالحان وارث زمين خواهند شد و در آن، تا به ابد سكونت خواهند نمود.[59]
19. جان او در نيكويي، شب را به سر خواهد برد و ذرّيت او وارث زمين خواهند شد.[60]
21. قوي باشيد، او دل شما را تقويت خواهد كرد. اي همگاني كه براي خداوند انتظار ميكشيد.[62]
22. منتظر خداوند باش و طريق او را نگهدار، تا تو را به وراثت زمين بر افرازد.[63]
23. انتظار بسيار براي خداوند كشيدهام.[64]
24. چشمانم از انتظار خداوند تار گرديده است.[65]
25. منتظر خداوند هستم. جان من منتظر است و به كلام او اميدوار.[66]
26. جان من منتظر خداوند است، زياده از منتظران صبح؛ بلي زياده از منتظران صبح.[67]
27. بلي هر كه انتظار تو را ميكشد، خجل نخواهد شد.[68]
28. زيرا تو خداي من هستي. تمامي روز منتظر تو بودهام.[69]
29. زيرا كه منتظر تو هستم.[70]
31. آنگاه زمين محصول خود را خواهد داد.[72]
32. اما صالحان شادي كنند و در حضور خدا به وجد آيند و به شادماني خرسند شوند.[73]
33. او قوم تو را به عدالت داوري خواهد نمود و مساكين تو را به انصاف.[74]
34. مساكين قوم را دادرسي خواهد كرد و فرزندان فقير را نجات خواهد داد.[75]
35. در زمان او صالحان خواهند شكفت و وفور سلامتي خواهد بود.[76]
36. او حكمراني خواهد كرد از دريا تا دريا و از نهر تا اقصاي جهان.[77]
37. فراواني غله در زمين بر قله كوهها خواهد بود.[78]
38. اهل شهرها مثل علف زمين نشو و نما خواهند كرد.[79]
39. جميع امتهاي زمين او را خوشحال خواهند خواند.[80]
اينها نمونههاي اندكي بود از نويدهاي بسيار فراواني كه در زبور حضرت داود(ع) موجود است. كتاب زبور كه به عنوان «مزامير» در دسترس ما هست، شامل 150 مزمور است كه در بيش از 55 مزمور آن، نويدهاي منجي آمده است. از اينرو، اگر زبور را سرود انتظار بخوانيم جاي داد. در پايان، اشاره ميكنيم كه در زبور به جزئيات نيز اشاره شده است؛ مثلاً آمده است:
40. شمشير دو دمه در دست ايشان، تا از امتها انتقام بكشد.[81]
براساس روايتهاي فراوان، مواريث انبياء و ودايع امامان در محضر آن حضرت ميباشد؛ از جمله «ذوالفقار» حضرت علي(ع). تعبير شمشير دو دمه از ذوالفقار، در اين مزمور بسيار لطيف است.
با نگاهي گذرا به نويدهاي تورات و پيوستهاي آن، به ويژه زبور حضرت داود وكتاب اشعيا نبي، همسويي عجيبي در ميان اين نويدها و آموزههاي والاي اسلام در مورد منجي مشاهده ميشود. در اين فرازها كه بخشي ارائه شد، از آرامش و آسايش همگاني، از فراگير شدن عدالت، از شكوفايي دانش و تمدن، از فراواني نعمت، از بهداشت جهاني، از ريشهكن شدن ستم و تبعيض.
به همين دليل است كه با فروكش كردن دوران رنج و خطر، هيج آنهاي مسيحايي نيز، كمرنگ گرديد. بنا به اين رويكرد، شايد وضعيت كنوني و امروزين يهود، يكي از دور آنهاي افول انديشهها و گرايشهاي مسيحايي باشد؛ زيرا اكنون با برپايي حكومت اسرائيل، و در اختيار داشتن سرزمين مقدس، بسياري از يهوديان آرمان موعودي خويش را تحققيافته ميانگارند. آنچه رويكرد تاريخي ـ انتقادي در نهايت ميتواند بگويد اين است كه مسيحاباوري يهودي گرچه باوري بسيار اثرگذار در تاريخ و سنت قوم يهود بوده است؛ اما اين اعتقاد بر اثر علل و عوامل تاريخي ظهور، و بر همان اساس نيز افول كرده است. اما چه بسا اين رويكرد تاريخي ـ انتقادي، چه در كل و چه در اين موضوع، با انتقادهاي واردي روبهرو است. از طرفي، ميتوان با رويكردهاي ديگر نتايج احياناً متفاوتي از اين تحقيقات تاريخي گرفت.
براي مثال، پديدارشناس دين، ممكن است با لحاظ همة تحقيقات تاريخي و متنشناختي، چنين نتيجه بگيرد كه انديشة منجي موعود در يهوديت، مانند همتايان زرتشتي و اسلامياش، اگرچه جزء جوهرة دين محسوب نميگردد؛ اما در اصالت آن نميتوان ترديد كرد؛ زيرا انديشة نجات و منجي موعود ريشه در اشاراتي دارد كه در منابع اولية حجيت ديني آمده است. اگرچه براي محقق يهوديشناسِ اين عصر، نه نجات و نه منجي مطرح در اشارات اوليه، هيچ يك مفهوم مسيحايي و فرجامشناختي ندارد، اما به هر روي، منابع حجيت ثانوي دين يهود، كه بخشي از آن را نبوت انبياي بنياسرائيل تشكيل ميدهد - مانند يوشع، داوران و بهويژه سموئيل -، ولو در شرايط فشار اجتماعي، آن اشارات را به وعدة نجات و منجي فرجامشناختي تفسير و فهم كرده است. در كار فهم متون اديان نميتوان و نبايد به برداشت وارثان اوليه آنها بيتوجه بود. از طرفي، ادامة سنت يهودي اين تفسير و فهم را حجّتي انكار ناپذير ديده است؛ هيچيك از چهار جريان اصلي يهوديت كه در دورههاي متأخر يهود پديد آمدند - انقلابيون يا زيلوتها، صدوقيان، اسنيان و فريسيان - با وجود گرايشهاي متفاوت و چه بسا متعارض با انديشة مسيحاي نجاتبخش، در اصالت اين آموزه ترديد يا ايرادي روا نداشتهاند؛ بلكه غالباً تا حدود زيادي موعودانديش بودهاند.
حتي اگر تأثيرهاي دين ايراني را بر انديشة ديني يهود واقعيتي مسلّم بدانيم، با توجه به حقايق بالا، اين تأثير، بايستي نه در اصل انديشة مسيحاي نجاتبخش، بلكه در ادبيات و نحوة تبيين اين انديشه و نهايتاً در شاخ و برگ دادن به آن بوده باشد. با وجود زمينة درون ـ دينيِ كافي براي موعودباوري يهودي، و با در نظر گرفتن اين حقيقت كه وامگيري كليِ باورهاي ديني - بهويژه در اديان نظاممند - آن هم بدون هيچ مقاومتي از سوي گرايشها و جريانهاي مختلف، پديدهاي بسيار ديرياب و بلكه نامحتمل است، به نظر، موجه نمينمايد كه انديشة منجي موعود يهودي را يكسره وارداتي، غير اصيل و محصول علل و عوامل تاريخي بدانيم.
باري، موعودباوري يهودي، از هركجا پديد آمده باشد، در مجموع داراي ويژگيهاي زير است: موعود يهودي موعودي شخصي، اما نامتعين (نوعي) است. ماشيح اگرچه در آغاز عنواني عام و غير موعودي و غير فرجامشناختي بوده است؛ اما در سنت يهود به مثابۀ موعودي نجاتبخش و مرتبط با فرجام عالم شناخته شده است. ماشيح يهودي اگرچه بهسان مسيحاي عيسوي، پسر خدا و جنبه اي از او تلقي نميشود؛ اما انساني كاملاً معمولي نيز نيست؛ او مسح شدۀ خداوند و داراي قدرت و موهبتي الهي است.
رسالت مسيحاي يهود رسالتي عمدتاً اجتماعي و قومي بوده است و اگر احياناً، سخني از برپايي پادشاهي يهوه و برقراري صلح و عدالت در زمين ميرود، آن را همه در ساية سروري قوم يهود ميخواهد. در عين حال، با در نظر گرفتن پيشگوييهايي كه در سنت يهودي در بارة اوضاع پيش و پس از ظهور ماشيح وجود دارد، واقعة نجات موعود صرفاً به جامعة بشري محدود نميشود، بلكه در كلِّ كيهان، آثاري را به بار ميآورد. به اين ترتيب موعود يهودي را بايد در مجموع در زمرة موعودهاي داراي كاركرد كيهاني دانست.
موعودباوري يهودي به لحاظ خاستگاه از سنخ پيشگوييهاي پيامبرانه است؛ اما اين پيشگويي دربارة امري است كه ميتوان از آن به عنوان «تحقق وعدة الاهي» در زمين ياد كرد. همچنين، اين موعودباوري رو به گذشته دارد و در صدد احياي پادشاهي داوود و سليمان و سروري پيشين يهود است.
[34] . همان، 13: 15 و 15: 5 ـ 8.
[35] . همان، 17: 5 ـ 8.
[36] . همان، 17: 20 و 18:18.
[37] . تورات شامل 5 سفر (= كتاب) به اسامي زير است:
پيدايش، خروج، لاويان، اعداد و تثنيه.
[38] . كتاب مقدس، عهد قديم، كتاب اشعياء نبي، 11: 1ـ2.
[39] . همان، 11: 4.
[40] . همان، 11: 6ـ9.
[41] . همان، 65: 9.
[42] . شيخ صدوق، كمال الدين، ج2، ص420؛ شيخ طوسي، الغيبة، ص210؛ طبري، دلائل الامامة، ص492؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابيطالب، ج4، ص478.
[43] . علامه مجلسي، بحارالأنوار، ج25، ص186.
[44] . كتاب مقدس، عهد قديم، كتاب دانيال نبي، 12: 1.
[45] . همان، 12: 2.
[46] . همان، 12: 3ـ4.
[47] . همان، 12: 12.
[48] . همان، 7: 12ـ14.
[49] . الكتاب المقدس، العهد القديم، دانيال، الاصحاح الثانيعشر، رقم1.
[50] . كتاب مقدس، عهد قديم، كتاب حبقوق نبي، 2: 3.
[51] . ر.ك: نگارنده، اجساد جاويدان، ص26.
[52] . كتاب مقدس، عهد قديم، كتاب حبقوق نبي، 3:3.
[53] . شيخ صدوق، عيون الأخبار، ج1، ص134؛ همو، التوحيد، ص428؛ طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص422.
[54] . شيخ صدوق، كمال الدين، ج2، ص644.
[55] . سوره انبياء، آيه105.
[56] . عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، فراز9.
[57] . همان، فراز11.
[58] . همان، فراز 17.
[59] . همان، فراز 29.
[60] . همان، مزمور 25، فراز 13.
[61] . همان، مزمور 27، فراز 14.
[62] . همان، مزمور 31، فراز24.
[63] . همان، مزمور 37، فراز 34.
[64] . همان، مزمور40، فراز1.
[65] . همان، مزمور 69، فراز3.
[66] . همان، مزمور 130، فراز5.
[67] . همان، فراز 6.
[68] . همان، مزمور 25، فراز2.
[69] . همان، فراز 2.
[70] . همان، فراز 22.
[71] . همان، مزمور67، فراز 4.
[72] . همان، فراز 6.
[73] . همان، مزمور68، فراز 3.
[74] . همان، مزمور 72، فراز 2.
[75] . همان، فراز4.
[76] . همان، فراز7.
[77] . همان، فراز8.
[78] . همان، فراز16.
[79] . همان.
[80] . همان، فراز 17.
[81] . همان، مزمور 149، فراز 7.
منبع :
فصلنامه انتظار