آرمانشهر در انديشه يهود (1)
مقدمه
يهوديت، ديني كهن است كه در تقسيم بندي
دينپژوهان همراه دو دين مسيحيت واسلام، در دستة اديان ابراهيمي ميگنجد.
يكي از مهمترين مباحث اين مكتب، مسأله موعود آخرالزمان وحكومت آرماني او
است كه تاكنون، مورد توجه بسياري از انديشمندان يهودي قرار گرفته است؛
چنانكه اعتقاد به آن، از اصول ايماني آنها شناخته ميشود وحتي امروزه،
دولتمردان يهود، بعضي از سياستهاي خود را با تكيه بر اين موضوع توجيه
كرده و آمادگي براي حكومت آخرالزمان را عامل سياستهاي خود بيان ميكنند.
حكومت آخرالزمان، از مفاهيمي است كه از گذشتههاي دور در انديشه يهود مطرح شده است. زماني كه به تاريخ يهود مراجعه كنيم، توجه به آيندهاي روشن كه از پس سختي ها و رنجها به وجود ميآيد، به وضوح ديده ميشود. يهوديان، ساليان دراز در آرزوي آمدن موعود خود بودهاند، تا زمينه ايجاد چنين حكومتي را فراهم كند.
از طرف ديگر، آنچه ما از يهود، در نظر داريم، قومي است كه از زمانهاي دور، توسط حضرت موسي عليه السلام به شريعت هدايت شده و به طور متوالي مورد لطف و مرحمت پيامبران الهي بوده است؛ هر چند نافرماني و سرپيچي از فرامين انبياي الهي نيز در تاريخ قوم يهود ديده ميشود كه اين سرپيچي، نتيجهاي جز رنج و آوارگي براي آنها نداشته است. البته همين امر، آغازي براي سخن از ظهور يك منجي شد؛ كسي كه قرار است در آيندة قوم يهود ظهور كرده و حكومتي آرماني ايجاد كند. زماني كه يهوديان، به دستورات الهي گوش فرا داده و با ميل و رغبت، از آن اطاعت كنند، زمان ايجاد چنين آرمانشهري است.
در اين پژوهش، سعي شده است ابتدا به وسيلة آشنايي كلي با دين يهود، به سراغ مباني نظري موجود دربارة حكومت موعود يهود ـ از جمله نوع نگاه به سياست و انسان، همچنين مبناي مشروعيت و غايت چنين حكومتي ـ برويم. سپس به ساختار قدرت كه در اينجا ويژگيهاي شخص حاكم و مردم در حكومت و نحوه توزيع قدرت را شامل ميشود ميپردازيم و در ادامه، كارويژههاي مطلوب آرمانشهر يهود ـ از جمله كارويژههاي فرايندي، سيستمي و سياستگذاري ـ را بررسي كرده و به بيان خصوصيات آرمانشهر در كتب آنها بپردازيم.
آرمانشهر در انديشه يهود
قوم يهود، از اقوام نژاد سامي به شمار ميروند. اين نژاد را فرزندان سام، پسر نوح عليه السلام ميدانند. نسل يهود از طريق حضرت يعقوب عليه السلام ، به حضرت ابراهيم خليل عليه السلام ميرسد. اين قوم، همراه اقوام بابلي، آشوري وكنعاني، تا چهار هزار سال پيش از ميلاد، در جزيرة العرب با هم ميزيسته و به شباني مشغول بودهاند و در اين ميان نامها و عنوانهاي مختلفي يافتند. قديميترين آنها «عبري» يا «عبراني» است كه آن را از ريشه «عبور» دانستهاند و منظور، عبور حضرت ابراهيم عليه السلام از رود فرات به سوي جنوب است، از نامهاي ديگر، ميتوان به قوم «يهود» كه از نام «يهودا» يكي از فرزندان حضرت يعقوب گرفته شده است اشاره كرد؛ و همچنين نام «بنياسرائيل» كه به علت نسبت به حضرت يعقوب كه «اسرائيل» لقب داشت، بدين نام معروف شدند.
دربارة متون آنها نيز بايد گفت تورات كتاب مقدس يهوديان است كه همراه مجموعه كتب ديگر(كتاب مقدس عبري يا كتب عهد عتيق)، كتب مقدس يهود (تنخ) را تشكيل ميدهد. اين كتب به سه دسته تقسيم ميشود:
1. تورا يا تورات كه مشتمل بر پنج سِفر پيدايش، خروج، لاويان، اعداد وتثنيه است.
2. كتب انبيا (نبييم) كه به دو بخش انبياي متقدم و متأخرتقسيم ميشود .انبياي متقدم، به كتابهاي يوشع، داوران، دو كتاب سموئيل ودو كتاب پادشاهان تقسيم ميشود وبخش انبياي متاخر كه شامل كتابهاي اشعيا، ارميا، حزقيال، هوشع، يوئيل، عاموس، ميكاه، ناحوم، حبقوق، صفنيا، حجي، زكريا وملاكي است.
3)مكتوبات يا كتوبيم (نوشتهها) كه كتابهاي مزامير داوود، امثال سليمان، ايوب، غزلهاي سليمان، روت، مراثي ارميا، اِستَر، جامعة سليمان، دانيال، عزرا، نحميا و دو كتاب تواريخ ايام را در بر ميگيرد.
البته در نسخه سبعينه كه كتاب مقدس مسيحي، مطابق با آن است، اين مجموعه، به سه بخش «كتابهاي تاريخي»، «كتابهاي حكمت، مناجات، شعر» و «كتابهاي پيش گويي» تقسيم ميشود. از سوي ديگر، «ميشنا» يا همان تورات شفاهي، حاوي قوانين و مقررات الهي است و «تلمود» نيز در بارة قوانين كتبي و شفاهي تورات است كه پايه و اساس فقه يهود قلمداد ميشود.[1]
در تورات مقدس كه مبناي اصول اساسي و اعتقادات و انديشة يهوديت است، در بخشهاي نخستين، پس از شرح چگونگي تكوين جهان هستي، خلقت انسان و ذكر تاريخ پيامبران اوليه، ظهور منجي موعود را به بشر نويد ميدهد. بر اساس متون، انتظار، جوهرة اصلي يهوديت و موجب پويايي انسان در همة زمانها است. يكي از پايههاي اساسي آيين يهود، ايمان به ظهور ماشيح، دورة نجات يا گئولا است. اصل دوازدهم از اصول سيزدهگانة ايمان يهود نيز كه توسط هارامبام ( ابن ميمون) مطرح شده، مربوط به بحث آرمانشهر و مژدة تشكيل حكومت آرماني است و اينگونه است:
من با ايمان كامل، به آمدن ماشيح اعتقاد دارم؛ اگرچه او تأخير كند، با اين حال، هر روز در انتظار او هستم، تا بيايد.[2]
طبق نظر هارامبام هر فرد يهودي كه اين اصل را قبول نداشته باشد، منكر سخنان حضرت موسي عليه السلام و ديگر انبياي بنياسرائيل است. يهوديان نيز بر اساس اين اصل، به ظهور ماشيح يا منجي موعود و تشكيل حكومت آرماني معتقدند.[3] در عصر ما نيز كه يهوديان صهيونيست برپا خاسته و در صدد برآمدهاند قوم يهود را از حقارت هميشگي بيرون آورند، از تب وتاب انتظار موعود كاسته نشده است. بسياري از يهوديان، تشكيل دولت يهود را رهگشاي عصر مسيحا دانستهاند. حتي صهيونيستها علاوه بر دعاهاي مسيحايي مرسوم در پايان مراسم سالگرد بنيانگذاري رژيم اسرائيل، پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا ميكنند:
اراده خداوند، خداي ما چنين باد كه به لطف او، شاهد سپيدهدم آزادي باشيم و نفخ صور مسيحا، گوش ما را نوازش دهد.[4]
در واقع، گذشته آنان، هرگز دوران درخشاني را نشان نميدهد و همهگونه اسارت و بردگي و بندگي و تحقير در گذشته آنان وجود دارد؛ لذا، انبياي بنياسرائيل، بارها به روزهاي آخر اشاره كردهاند و آن را دوراني دانستهاند كه درآن، عظمت ملي يهود به آخرين حد اعتلاي خود ميرسد. كه اين اميد به آينده نوراني و سرشار از سعادت، در دل عموم مردم جايگزين شد و با گذشت زمان، نه فقط شدت يافت[5]؛ بلكه به خلق افسانههاي شگفت پيرامون آن دوره منجر شد.
اميد مسيحايي، با دو نيم شدن حكومت بنياسرائيل پس از سليمان و تلاش انبيا كه قيام خود را در اين عصرآغاز كردند، جديتر شد. انبيا، نه تنها آتش شوق را در دلها روشن نگه ميداشتند، بلكه به توسعه مفهوم مسيحا و دوران مسيحايي ميپرداختند؛ به گونهاي كه بركتهاي آن عصر را علاوه بر بنياسرائيل، به همه امتهاي زمين تعميم ميدادند. هنگامي كه تنها چند نسل از سليمان گذشته بود، آرمان نهفتة شاعران و افراد پايبند به سنتهاي قديم، آيندهاي بود كه در آن، يك اسرائيل متحد بر جهاني درست بنياد، سروري خواهد كرد كه به شكوه خداي بنياسرائيل و زيبايي شريعت او معترف است. در همين دوره بود كه انديشه ظهور مسيحا گسترش يافت و به صورت اصل ثابت دين يهود در آمد. بعدها به شكل روشنتري از ماشيح به عنوان شخصي كه از جانب خدا مأمور آغاز اين دوره است ياد شد.
در اين بخش، با تكيه بر دستهبندي گفته شده، ابتدا به بررسي مباني نظري در حكومت آرماني يهود پرداخته و به مبحثهاي مختلف آن ميپردازيم.
حكومت آخرالزمان، از مفاهيمي است كه از گذشتههاي دور در انديشه يهود مطرح شده است. زماني كه به تاريخ يهود مراجعه كنيم، توجه به آيندهاي روشن كه از پس سختي ها و رنجها به وجود ميآيد، به وضوح ديده ميشود. يهوديان، ساليان دراز در آرزوي آمدن موعود خود بودهاند، تا زمينه ايجاد چنين حكومتي را فراهم كند.
از طرف ديگر، آنچه ما از يهود، در نظر داريم، قومي است كه از زمانهاي دور، توسط حضرت موسي عليه السلام به شريعت هدايت شده و به طور متوالي مورد لطف و مرحمت پيامبران الهي بوده است؛ هر چند نافرماني و سرپيچي از فرامين انبياي الهي نيز در تاريخ قوم يهود ديده ميشود كه اين سرپيچي، نتيجهاي جز رنج و آوارگي براي آنها نداشته است. البته همين امر، آغازي براي سخن از ظهور يك منجي شد؛ كسي كه قرار است در آيندة قوم يهود ظهور كرده و حكومتي آرماني ايجاد كند. زماني كه يهوديان، به دستورات الهي گوش فرا داده و با ميل و رغبت، از آن اطاعت كنند، زمان ايجاد چنين آرمانشهري است.
در اين پژوهش، سعي شده است ابتدا به وسيلة آشنايي كلي با دين يهود، به سراغ مباني نظري موجود دربارة حكومت موعود يهود ـ از جمله نوع نگاه به سياست و انسان، همچنين مبناي مشروعيت و غايت چنين حكومتي ـ برويم. سپس به ساختار قدرت كه در اينجا ويژگيهاي شخص حاكم و مردم در حكومت و نحوه توزيع قدرت را شامل ميشود ميپردازيم و در ادامه، كارويژههاي مطلوب آرمانشهر يهود ـ از جمله كارويژههاي فرايندي، سيستمي و سياستگذاري ـ را بررسي كرده و به بيان خصوصيات آرمانشهر در كتب آنها بپردازيم.
آرمانشهر در انديشه يهود
قوم يهود، از اقوام نژاد سامي به شمار ميروند. اين نژاد را فرزندان سام، پسر نوح عليه السلام ميدانند. نسل يهود از طريق حضرت يعقوب عليه السلام ، به حضرت ابراهيم خليل عليه السلام ميرسد. اين قوم، همراه اقوام بابلي، آشوري وكنعاني، تا چهار هزار سال پيش از ميلاد، در جزيرة العرب با هم ميزيسته و به شباني مشغول بودهاند و در اين ميان نامها و عنوانهاي مختلفي يافتند. قديميترين آنها «عبري» يا «عبراني» است كه آن را از ريشه «عبور» دانستهاند و منظور، عبور حضرت ابراهيم عليه السلام از رود فرات به سوي جنوب است، از نامهاي ديگر، ميتوان به قوم «يهود» كه از نام «يهودا» يكي از فرزندان حضرت يعقوب گرفته شده است اشاره كرد؛ و همچنين نام «بنياسرائيل» كه به علت نسبت به حضرت يعقوب كه «اسرائيل» لقب داشت، بدين نام معروف شدند.
دربارة متون آنها نيز بايد گفت تورات كتاب مقدس يهوديان است كه همراه مجموعه كتب ديگر(كتاب مقدس عبري يا كتب عهد عتيق)، كتب مقدس يهود (تنخ) را تشكيل ميدهد. اين كتب به سه دسته تقسيم ميشود:
1. تورا يا تورات كه مشتمل بر پنج سِفر پيدايش، خروج، لاويان، اعداد وتثنيه است.
2. كتب انبيا (نبييم) كه به دو بخش انبياي متقدم و متأخرتقسيم ميشود .انبياي متقدم، به كتابهاي يوشع، داوران، دو كتاب سموئيل ودو كتاب پادشاهان تقسيم ميشود وبخش انبياي متاخر كه شامل كتابهاي اشعيا، ارميا، حزقيال، هوشع، يوئيل، عاموس، ميكاه، ناحوم، حبقوق، صفنيا، حجي، زكريا وملاكي است.
3)مكتوبات يا كتوبيم (نوشتهها) كه كتابهاي مزامير داوود، امثال سليمان، ايوب، غزلهاي سليمان، روت، مراثي ارميا، اِستَر، جامعة سليمان، دانيال، عزرا، نحميا و دو كتاب تواريخ ايام را در بر ميگيرد.
البته در نسخه سبعينه كه كتاب مقدس مسيحي، مطابق با آن است، اين مجموعه، به سه بخش «كتابهاي تاريخي»، «كتابهاي حكمت، مناجات، شعر» و «كتابهاي پيش گويي» تقسيم ميشود. از سوي ديگر، «ميشنا» يا همان تورات شفاهي، حاوي قوانين و مقررات الهي است و «تلمود» نيز در بارة قوانين كتبي و شفاهي تورات است كه پايه و اساس فقه يهود قلمداد ميشود.[1]
در تورات مقدس كه مبناي اصول اساسي و اعتقادات و انديشة يهوديت است، در بخشهاي نخستين، پس از شرح چگونگي تكوين جهان هستي، خلقت انسان و ذكر تاريخ پيامبران اوليه، ظهور منجي موعود را به بشر نويد ميدهد. بر اساس متون، انتظار، جوهرة اصلي يهوديت و موجب پويايي انسان در همة زمانها است. يكي از پايههاي اساسي آيين يهود، ايمان به ظهور ماشيح، دورة نجات يا گئولا است. اصل دوازدهم از اصول سيزدهگانة ايمان يهود نيز كه توسط هارامبام ( ابن ميمون) مطرح شده، مربوط به بحث آرمانشهر و مژدة تشكيل حكومت آرماني است و اينگونه است:
من با ايمان كامل، به آمدن ماشيح اعتقاد دارم؛ اگرچه او تأخير كند، با اين حال، هر روز در انتظار او هستم، تا بيايد.[2]
طبق نظر هارامبام هر فرد يهودي كه اين اصل را قبول نداشته باشد، منكر سخنان حضرت موسي عليه السلام و ديگر انبياي بنياسرائيل است. يهوديان نيز بر اساس اين اصل، به ظهور ماشيح يا منجي موعود و تشكيل حكومت آرماني معتقدند.[3] در عصر ما نيز كه يهوديان صهيونيست برپا خاسته و در صدد برآمدهاند قوم يهود را از حقارت هميشگي بيرون آورند، از تب وتاب انتظار موعود كاسته نشده است. بسياري از يهوديان، تشكيل دولت يهود را رهگشاي عصر مسيحا دانستهاند. حتي صهيونيستها علاوه بر دعاهاي مسيحايي مرسوم در پايان مراسم سالگرد بنيانگذاري رژيم اسرائيل، پس از دميدن در شيپور عبادت، اين گونه دعا ميكنند:
اراده خداوند، خداي ما چنين باد كه به لطف او، شاهد سپيدهدم آزادي باشيم و نفخ صور مسيحا، گوش ما را نوازش دهد.[4]
در واقع، گذشته آنان، هرگز دوران درخشاني را نشان نميدهد و همهگونه اسارت و بردگي و بندگي و تحقير در گذشته آنان وجود دارد؛ لذا، انبياي بنياسرائيل، بارها به روزهاي آخر اشاره كردهاند و آن را دوراني دانستهاند كه درآن، عظمت ملي يهود به آخرين حد اعتلاي خود ميرسد. كه اين اميد به آينده نوراني و سرشار از سعادت، در دل عموم مردم جايگزين شد و با گذشت زمان، نه فقط شدت يافت[5]؛ بلكه به خلق افسانههاي شگفت پيرامون آن دوره منجر شد.
اميد مسيحايي، با دو نيم شدن حكومت بنياسرائيل پس از سليمان و تلاش انبيا كه قيام خود را در اين عصرآغاز كردند، جديتر شد. انبيا، نه تنها آتش شوق را در دلها روشن نگه ميداشتند، بلكه به توسعه مفهوم مسيحا و دوران مسيحايي ميپرداختند؛ به گونهاي كه بركتهاي آن عصر را علاوه بر بنياسرائيل، به همه امتهاي زمين تعميم ميدادند. هنگامي كه تنها چند نسل از سليمان گذشته بود، آرمان نهفتة شاعران و افراد پايبند به سنتهاي قديم، آيندهاي بود كه در آن، يك اسرائيل متحد بر جهاني درست بنياد، سروري خواهد كرد كه به شكوه خداي بنياسرائيل و زيبايي شريعت او معترف است. در همين دوره بود كه انديشه ظهور مسيحا گسترش يافت و به صورت اصل ثابت دين يهود در آمد. بعدها به شكل روشنتري از ماشيح به عنوان شخصي كه از جانب خدا مأمور آغاز اين دوره است ياد شد.
در اين بخش، با تكيه بر دستهبندي گفته شده، ابتدا به بررسي مباني نظري در حكومت آرماني يهود پرداخته و به مبحثهاي مختلف آن ميپردازيم.
نويسنده
: سعيده معين نجف آبادي
ادامه دارد ...
--------
منبع :
فصلنامه علمي تخصصي انتظار موعود شماره 26_25
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۹ ساعت 18:12 توسط منتظر آقا
|