فانوس(1)
در ايام زيارت عاشورا در كربلاى معلى خبر ولادت تو (كه به طالع سعد در ساعت دو و پنج دقيقه سه شنبه نهم محرم سال ششصد و چهل و سه بوده است) به من رسيد. من به شكرانه اين نعمت و احسان پروردگار، با فروتنى بسيار در پيشگاه مقدسش بر پاى خاستم و به فرمان الهى تو را بنده مولانا مهدى (ع) و متعلق به او قرار دادم و در حوادثى كه بارها براى تو روى داده است به سايه حضرتش پناه بردهام و به دامان عنايتش دست زده ام و بارها آن بزرگوار را به خواب ديده ام به ما انعام ها فرموده و نيازهاى تو را برآورده است چنان كه بيان آن از قدرت من بيرون است.
پس در دوستى و مهر و وفا نسبت به آن بزرگوار و توجه دل و تعلق خاطرش آن گونه باش كه خدا و رسول او و پدران بزرگوارش مى خواهند و خواسته هاى آن حضرت را بر نيازهاى خود مقدم دار و من اين مقوله را در كتاب (المهمات و التتمات) شرح داده ام.
و پيش از آنكه براى خود و عزيزانت صدقه دهى براى حضرت او صدقه ده و دعا به آن وجود مقدس را بر دعاى به خود مقدم دار و براى جلب توجه و احسان آن بزرگوار در هر كار خير براى وفاى بحق حضرت او را بر خويشتن برترى ده و در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه با فروتنى و خضوع نيازهاى خود را بر حضرتش عرضه كن و چنان كه در پايان كتاب (المهمات) نوشته ام وقتى به آن بزرگوار خطاب مى كنى پس از تقديم سلام زيارتى را كه به (سلام اللَّه الكامل) آغاز مى شود بخوان و بگو:
«يا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ... تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنا وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ يا مولانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين»
و بگو اى سيد و مولاى من اين ها مقام برادران يوسف است با برادر و پدر خود كه پس از آن همه جنايت، به آنان رحمت آوردند و از گناهانشان چشم پوشيدند. پس اگر ما نزد خدا و رسول او و پدران بزرگوارت و نزد تو پسنديده و مورد رضا نيستيم تو اى سرور ما از حضرت يوسف ـ كه برادران خود را بخشود و به آنان مهربانى كرد ـ براى بخشودن ما و رحمت آوردن به ما و ابراز حلم و كرم احق و اولايى.
و بگو اى سرور و مولای بزرگوار، ما در اخبار چنين ديده ام كه جدت محمد (ص) را دشمنى سرسخت بود به نام (نصر بن حارث) و آن بزرگوار او را به قتل رسانيد پس از آن خواهر او اين شعار را خطاب بآن بزرگوار انشاء كرد:
محمد و لأنت نسل نجيبة من قومها - و الفحل فحل مغرق.
ان كان يمكن ان نمن و ربما- من الفتى و هو المغيض المحنق.
و العبد اقرب من وصلت قرابه- و احقهم ان كان عتق يعتق).
(اى محمد تو از تبار زنان پاكدامان و از نژاد مردان مرد و ازنسبى والايى. اگر امكان داشت و بر ما منت مى گذاشتى و بسا جوانمردان كه خشم گلوشان را مىفشارد با آن همه منت مى گذارند و مى بخشايند و بنده تو از نظر پيوند خويشاوندى به تو نزديكتر است و بيش از همه بر تو حق دارد.)
چون خواجه كائنات اين اشعاررا شنيد، فرمود اگر اين اشعارزود تر به من رسيده بود او را مى بخشودم؛ و تو اى مولاى بزرگوار در همه صفات پسنديده پيرو نياى بزرگوار خويشى (ص).
نيز به آن امام بزرگوار بگو: من در حديث ديده ام كه وقتى حضرت موسى (ع) به قارون كه از خويشان او بود نفرين كرد و زمين او را در كام كشيد. قارون فرياد بر آورد و گفت : «و وا رحماه»
از آستان الهى بزمين فرمان رسيد كه ديگر او را فرو مبر يعنى پروردگار رحمان حق خويشاوندى را محترم مى شمارد. من نيز اينك اى امام بزرگوار به آستان تو عرضه مى دارم: «و وا رحماه!» و جز اين سخنان هر چه خداى تعالى بر ضمير و بر دل تو الهام فرمايد و به زبان تو مى گذارند به حضرتش عرضه دار و نيز عرضه كن كه پدرم مرا آگاه كرده است كه مرا به تو سپرده است و سفارش مرا به تو كرده است و به اذن خداى تعالى مرا بنده تو قرار داده است و همانا كه آن حضرت (ع) به تو پاسخ خواهد داد.
ادامه دارد...