اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان (3)
بعد دفعه دوم به
زمين نظر كردم از آن «على» را برگزيدم و نامى از نامهاى خود براى او مشتق
كردم و منم اعلى و اوست على يا محمد! من تو را و على ، فاطمه و حسن، حسين و
امامان از فرزندان حسين را از شبح نور آفريدم (26) و ولايتشما را بر اهل
آسمانها و زمين عرضه كردم . هر كه قبول كرد در نزد من از مؤمنين است و هر
كه انكار نمود نزد من از كفار است. اى محمد! اگر بندهاى از بندگان من مرا
عبادت كند تا از كار افتد و يا مانند مشك خشكى گردد. پس در حال انكار
لايتشما پيش من آيد ، او را نمىآمرزم تا اقرار به ولايتشما كند. اى
محمد! آيا ميخواهى اوصياى خود را ببينى؟ گفتم: آرى بار خدايا ، خطاب آمد:
به طرف راست عرش خدا بنگر:
«فالتفت فاذا انا بعلى و فاطمه والحسن و
الحسين و على بن الحسين و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على
بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و الحسن بن على و المهدى فى ضحضاح من
نور قياما يصلون و هو - يعنىالمهدى - فى وسطهم كانه كوكب درى و قال يا
محمد هولاء الحجج و هو الثاثر من عترتك و عزتى و جلالى انه الحجةالواجبة
لا وليائى والمنتقم من اعدائى».
«من به طرف راست عرش خدا نگاه كردم
ناگاه ديدم: على ، فاطمه ، حسن ، حسين ، محمد بن على ، باقر ، جعفربن محمد
صادق ، موسى بن جعفر كاظم ، على بن موسىالرضا، محمد بن على جواد ، على بن
محمد هادى ، حسن بن على عسكرى و مهدى در دريايى از نور ايستاده و نماز
مىخوانند و مهدى در وسط آنها مانند ستاره درخشانى بود. خدا فرمود: اى محمد
! اينها حجتها هستند، مهدى منتقم عترت توست . به عزت و جلال خودم قسم او
حجتى است كه ولايتش بر اولياى من واجب است و او انتقام گيرنده از دشمنان من
است».
حافظ حنفى قندوزى ، اين حديثشريف را در «ينابيع المودة» (27)
از خوارزمى نقل كردهو مىگويد: حمويى نيز در فرائد آن را نقل كرده است و
در ينابيع به جاى «والمهدى» عبارت «و محمد المهدى بن الحسن» آمده است.
اين حديث گذشته از دلالتبر مهدى شخصى حاوى اسامى مبارك همه امامان
صلواتالله عليهم اجمعين - است.
قال رسولالله(ص)انا واردكم على الحوض و انتيا علىالساقى و الحسن الرائد (30) والحسين الامر و علىبن الحسين الفارط و محمد بن علىالناشر و جعفر بن محمد السائق و موسى بن جعفر محصى المحبين و المبغضين و قامع المنافقين و على بن موسى معين المؤمنين و محمد بن على منزل اهل الجنة فى درجاتهم و على بن محمد خطيب شيعته و مزوجهم الحور العين والحسن بن على سراج اهلالجنة يستضئون به والمهدى شفيعهم يومالقيامه حيث لاياذنالله الا لمن يشاء و يرضى».
من پيشتر از شما وارد (31) حوض كوثر مىشوم تو يا على ساقى كوثر هستى و حسن مدير آنست ، حسين فرمانده آن مىباشد، على بن الحسين سابق برديگران در رسيدن به آن ، امام باقر مقسم آن ، جعفر صادق سوقدهنده به آن ، موسى بن جعفر شمارنده دوستان و دشمنان و زايلكننده منافقان ، على بن موسى يار مؤمنان ، محمد بن على جواد نازل كننده اهل بهشت در درجاتشان و على بن محمد هادى ، خطيب شيعه و تزويج كننده حورالعين به آنهاست، حسن بن على عسكرى چراغ اهل بهشت است. مردم از روشنايى آن روشنايى مىگيرند و مهدى موعود شفاعت كننده آنهاست در مكانى كه خدا اجازه شفاعت نمىدهد مگر به كسى كه بخواهد و از او راضى باشد».
اين حديث مبارك نيز كه برادران اهل سنتبه صورت قبول ، آن را نقل كردهاند حاوى نامهاى پاك دوازده امام: است.
«يا جابر! ان اوصيايى و ائمة المسلمين من بعدى اولهم على ، ثمالحسن ، ثم الحسين، ثم على بن الحسين ، ثم محمد بن على المعروف بالباقر ستدركه يا جابر فاذالقيتة فاقرئه منىالسلام ، ثم جعفربن محمد، ثم موسى بن جعفر ، ثم على بن موسى ، ثم محمد بن على ، ثم على بن محمد، ثم الحسن بن على ،ثم القائم، اسمه اسمى و كنيه كنيتى ابن الحسن بن على ذاك الذى يفتحالله على يديه مشارق الارض و مغاربها ذاكالذى يغيب عن اوليائه غيبة لا يثبت على القول بامامته الا من امتحن الله قلبه للايمان» (32)
«اى جابر! اوصياى من و امامان مسلمين بعد از من اول آنها على بن ابىطالب است. بعد از او حسن ، بعد از او حسين ، بعد از او على بن حسين ، بعد از او محمد بن على معروف به باقر . اى جابر! تو او را درك خواهى كرد و چون به خدمتش رسيدى سلام مرا برسان ، بعد از او جعفر بن محمد ، بعد از او موسىبن جعفر ، بعد از او على بن موسى ، بعد از او محمد بن على، بعد از او على بن محمد ، بعد از او حسن بن على، بعد از او قائم آل محمد كه نامش نام من و كنيهاش كنيه من است پسر حسن بن على ، او همانست كه خدا با دست وى شرق و غرب زمين را فتح مىكند، او همانست كه از دوستان خويش مدت زيادى غايب مىشود، تا حدى كه در اعتقاد به امامت او باقى نمىماند مگر آنان كه خداوند قلوبشان را با ايمان امتحان كرده است»
جابر مىگويد: گفتم يا رسولالله! آيا مردم در زمان غيبت از وجود وى منتفع مىشوند؟ فرمود: آرى به خدايى كه مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غيبت از نور ولايتش روشنايى مىگيرند. چنانكه مردم از آفتاب بهره مىبرند با آنكه زير ابرهاست. اى جابر! اينكه گفتم از مكنونات سر خداست و از علم مخزون خدا مىباشد آن را اظهار مكن مگر به كسى كه اهليت دارد.
در اينجا بدليل ضيق مجال به ذكر موارد يادشده اكتفا كرده و طالبان را براى مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتاب «اتفاق در مهدى موعود» از همين نگارنده ارجاع مىدهيم.
2- امام الصادق و المذاهب الاربعه ج 2 ، ص 555 به نقل از مقدمة البيض ابن عبدالبر، ص9
3- مقدمه موطا، ص 12، از عبدالوهاب و عبداللطيف
4- منظور ما از «مهدى نوعى» همين است و گر نه اهل سنت نيز آن حضرت را فاطمى و حسينى مىدانند
5 - بشراوى ، الاتحاف ، باب خامس ص 180 ذيل فصل الثانى عشر منالائمه ابوالقاسم محمد
6- ابن ابى الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 281
7- محمد صالح حسينى ترمذى ، مناقب مرتضوى باب دوم ص139
8- عبدالله بسمل ، ارجح المطالب فى عد مناقب اسدالله الغالب، ط لاهور، در باب منحصر بودن امامت در دوازده نفر ص436
9- مقتل الحسين ، خوارزمى ، ج 1، الفصل السابع فى فضائل الحسين، ص146
10- فرائدالسمطين ، ج 2، ص 132 ، حديث 430
11- همان مدرك، 2، ص313، حديث563
12- ينابيعالمودة باب 58 ، ص 258
13- فرائد السمطين، باب77 ، ص 445
14- الاتحاف بحب الاشراف ، ط ادبيه مصر، ص146، 165
15- فصول المهمه، فصل 8 ، ص 265
16- فرائد السمطين ، ج 2 ، ص337 ، حديث 591
17- ينابيع المودة ، باب 80 ، ص 454
18- فرائد السمطين ، ج 2، ص336 ، حديث 590
19- ما اگر بخواهيم از آسمان مشيت آيت قهرى نازل گردانيم كه همه به جبر گردن زير بار ايمان فرود آرند» (سوره شعراء، آيه 4)
20- ينابيع المودة ، باب 80، ص 454 و باب86 ، ص 471
21- فصول المهمه ، فصل ثانى عشر ، ص309 ، 310
22- فرائد السمطين ، ج 2 ، ص319 ، حديث 571
23- مقتل الحسين ، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن ، و الحسين ، ص96
24- ابن اثير در «اسدالغابه» مىگويد: ابوسلمى چوپان شتران رسول خدا(ص) بود ، نامش را «حريث» گفتهاند. ابن حجر نيز در «الاصابه» چنين گفته است:ناگفته نماند حديث فوق را در فرائد از خوارزمى نقل كرده است.
25- سوره بقره ، آيه 285
26- در نسخه فرائد «شبح» و در نسخه مقتل خوارزمى «من سنح نور من نورى» است .
27- ينابيع المودة ، باب93 ، ص487
28- مقتل الحسين ، ج 1، فصل سابع فى فضائل الحسن و الحسين ، ص 94
29- فرائد السمطين ، ج 2 ، ص 321 ، حديث 572
30- در لفظ مقتل الحسين «الزائد» با «زاء» استيعنى دوركننده دشمنان از حوض
31- «وارد» كسى است كه قبل از قافله وارد محلى مىشود نظير «فارسلوا واردهم فادلى دلوه».
32- ينابيع المودة ، باب 94 ، ص 494
--------
منبع :
پايگاه اطلاع رساني امام مهدي