بخش اول :حقوق شهروندی از نگاه باب

یکم:حق آموختن

الف:آموختن همه علوم تعطیل است!

از نظر جناب باب،جایز نیست هیچ کتابی جز “بیان “تدریس شود لذا همه مدارس ، دانشگاهها،مراکز پژوهشی و آموزشگاهها یا باید تعطیل شوند ویا فقط به آموزش کتاب بیان میرزا علی محمد شیرازی بپردازند!

این هم عبارت بیان:

« لا يجوز التدريس في کتب غير البيان » « بيان فارسي صفحه ي 130»

پس تکلیف حق آموختن شهروندان (که یکی از حقوق آنهاست)معلوم شد چیست:فقط شهروندان مجازند بیان بخوانند و به بچه های خود

هم بیان بیاموزند و مدار آموزش نباید جز کتاب بیان باشد!

ب:باید خط شکسته بیاموزید!

جناب باب نوع خط و نحوه کتابت شهروندان را هم تعیین فرموده اند و دستور داده اند که باید مدار کتابت ،خط شکسته باشد و به کودکان خود

خط شکسته را بیاموزید.این هم عبارت آن:

« و لتعلمن خط الشکسته !! » « بيان عربي صفحه ي 26 »

(از عبارت “شکسته”در متن عربی باب تعجب نکنید !عبارات عربی جناب باب همینطور هاست)

ج: بیش از نوزده جلد کتاب نداشته باشید!

شهروندان مطابق آئین باب ،اجازه نگهداری بیش از نوزده جلد کتاب را ندارند.

اگر هم از این امر تخطی نمایند باید نوزده مثقال طلا جریمه بپردازند!

لذا کتابخانه ها و مراکز اسناد و آثار هم تعطیل!

این هم عبارت مورد نظر:

« نهي عنکم في البيان ان لا تملکن فوق عدد الواحد من کتاب و ان تملکتم فليلزمنکم  تسعه عشر مثقالا من ذهب حداً في کتاب الله لعلکم

تتقون »

د:تمام آثار باب را بخرید!

دستور است که همه شهروندان در صورت توان کتاب های جناب باب را بخرند و مالک شوند و نگهدارند!

عبارت: « ثم العاشر اذا استطعتم کل آثار النقطه تملکون و لو کان چاپا » !! « بيان عربي صفحه ي 42 »

(اگر از عبارت “چاپا” در عبارت عربی باب تعجب کرده اید بدانید ما اضافه نکردیم و مال خود اوست!)

ه: تمام کتاب ها را ازبین ببرید!

خلاصه شهروندان موظفند نه تنها کتابی جز بیان (یا آنچه در بابیت نگاشته شده )را نخوانند بلکه دستور دارندهمه کتاب های علمی جهان

(بجز بیان و آثار بابی) را از روی زمین محو نمایند!!

« الباب السادس من واحد السادس في حکم محو کل الکتب الا ماانشئت او تنشي في ذلک الامر » « بيان فارسي صفحه ي 198 »

این مستندات که از معتبر ترین سند بابی (یعنی کتاب بیان) نقل گردید تکلیف حقوق شهروندان در زمینه آموزش و تعلیم و تربیت را مشخص

نمود.

حال به سایر حقوق شهروندی در آئین باب می پردازیم :

دوم :حق زیستن

از نظر جناب باب ، هیچکس جز بابیان حق زیستن روی زمین را ندارند و دگر اندیشان باید قتل عام شوند!!

در پنج قطعه زمین نباید غیر مومنین به بیان زندگی و سکونت کنند! ص193 بيان فارسي

ایشان دستور می دهند سلطان بیان، همه دگر اندیشان و غیر بابیان را نابود گرداند و  اجرای این امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابی

نیست بلکه برخود افراد بابی هم این موضوع واجب است و باید آنها هر غیر بابی را از روی زمین بر دارند و نابود نمایند!!

این هم عبارت او:

« الباب السادس و العشر من الواحد السابع في ان الله قد فرض علي کل ملک يبعث في دين البيان ان لايجعل احد علي ارضه ممن لم يدن

بذلک الدين و کذلک فرض علي الناس کلهم اجمعون » « بيان فارسي صفحه ي 262 »

پس شهروندان غیر بابی ،حق حیات ندارند و باید برای مرگ آماده شوند!

سوم:حق درمان

از نظر باب ،شهروندان اگر مریض شوند حق مصرف دارو ندارند!

جناب ایشان می فرمایند:

دارو بطور مطلق ،در ردیف مسکرات و افیون است.خرید و فروش و مصرف آن حرام می باشد!

این هم عبارت ایشان در این زمینه:

« الباب الثامن من الواحد التاسع في حرمة الترياق والمسکرات و الدواء مطلقاً ملخص اين باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و

هست و کل شئون حب از حق بوده و هست »« و نهي شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده »

و اين حکم را در بيان عربي به اين صورت آورده :

« انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون » « بيان عربي صفحه ي42 »

بنابر این شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالک آن شوندومصرف نمایندواگر بر اثر این کار تلف شدند از نظر شارع بیان،ملالی نیست!

چهارم:حق تشکیل خانواده

از نظر جناب باب ،شهروندان بابی حق ندارند با غیر دین خود ازدواج نمایند.

ضمنا حتما باید سعی نمایند بچه دار شوند و اگر آشکارشد که یکی از آندو مانعی دارد که نمی تواند بچه دار شود با اجازه دیگری مجاز است

کاری کند تا از او فرزندی حاصل شود!

عبارت او چنین است:

الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن »

« في ان فرض لکل احد »

« ان يتاهل ليبقي عنها من نفس يوحد الله ربها ولابد »

« ان يجتهد في ذلک و ان يظهر من احد هما ما يمنعهما عن »

« ذلک حل علي کل واحد باذن دونه لان يظهر عند الثمرة »

« و لا يجوز الاقتران لمن لايدخل في الدين »

« بيان فارسي صفحه ي 298 »

پنجم:حق مالکیت

شهروندان غیر معتقد به بیان،حق هیچ مالکیتی ندارند و اهل بیان باید اموال هر کسی که به شریعت بیان ایمان نیاورده ، مصادره نمایند و

استثنای این قانون فقط در جاهائی است که اهل بیان به قدرت نرسیده باشند ولی اگر قدرت یافتند حکم همان مصادره اموال است !

عبارت مرتبط با این مطلب:

« ثم الخامس فلتاخذن من لم يدخل في البيان ما ينسب اليهم »

« ثم ان آمنو التردون الا في الارض التي انتم عليها لا تقدرون »

« بيان عربي صفحه ي 18 »

اگر هم جنگی بین مومنین به بیان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگی متعلق به شخص باب می

باشد:

بیان فارسی ص159

ششم :حق کسب و کار و تجارت

شهروندان نباید به خرید و فروش تنباکو و امثال آن بپردازند.همچنین نباید با اهالی خراسان تجارت و معامله نمایند!ویا هر چیزی که از سوی خراسان حمل می شود!

متن عبارت او:

« و نهي شده از تنباکو و اشباه آن و آنچه که از سمت خراسان حمل ميشود. »

« بيان فارسي صفحه ي 322 »

ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه(آب و خاک و آتش و هوا) را خرید و فروش نمایند که اگر اقدام به خرید و فروش آنها نمایند،کارحرامی را

مرتکب شده اند!

« ثم الحادي من بعد العشر لا تبيعون عناصر الرباع و لا تشترون »

« بيان عربي صفحه ي 43 »

هفتم: حق داشتن عبادتگاه

شهروندان غیر بابی حق داشتن هیچ عبادتگاه ،زیارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارندو باید تمام این بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور

بعد تخریب شود!!

ص135 کتاب بيان فارسي

**************
افتضاح آئین باب در اعطای حقوق شهروندی به حدی واضح و آشکار است که عبدالبها هم به آن اذعان نموده و زشتی آن را تایید کرده است!

به عبارت او توجه فرمائید:

کتاب مکاتيب- جلد2 صفحه266:

” در يوم ظهور حضرت اعلي ( ميرزاعلي محمد) منطوق بيان( عبارت بود از: ) ضرب اعناق( گردن زدن غير بابيها) حرق کتب ( سوزاندن کتابها)

و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق ( غير بابيان) بود” !!

نکته بسیار مهم:

دوستان بهائی نمی توانند بگویند ما ربطی به باب نداریم و دینی مستقل از او هستیم!

هرموقع خواستند چنین چیزی بفرمایند بخاطر آورند که از نظر آنها باب یک دین آسمانی بوده که جناب بهاءالله هم حدود سی سال به آن

ایمان داشته و کتاب ایقان را در اثبات آن نوشته و به آن عمل می نموده است. تصور کنید اگر چنانچه فقط یک روز این آئین حاکمیت می یافت

وضعیت دنیا چه می شد:

همه غیر بابی ها قتل عام می شدند و همه کتاب ها سوزانده می شد و همه عبادتگاه ها تخریب می گردیدو… و خلاصه امروز در روی زمین

کسی جز بابی وجود نداشت!

ضمنا برای بهائیان ،باب آنقر مهم است که آرزوی آنان زیارت قبر اوست !

به یاد بیاورند برای چه به زیارت قبر او در اسرائیل می روندو قبر او زیارتگاه درجه یک آنان است ؟!

و نیز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئین باب و بهائیت همین بس که حج بهائیان بدون زیارت خانه او در شیراز و قبر او در اسرائیل که به شکل زیبائی

آن را درست کرده و کلی به آن می بالند، ناقص است …

(ادامه دارد)

به نقل از بهائی پژوهی