متن، ترجمه و تفسیر سوره مبارکه انفال آیات 72 تا 75
بيان آيه 72
قرائت:
ولايتهم: حمزه بكسر واو و ديگران بفتح خواندهاند. زجاج گويد: بفتح و او به معناى نصرت و خويشاوندى است.
اما بكسر واو به معناى امارت و زمامدارى است. لكن از آنجا كه مصادر دال بر حرفه، بر وزن «فعاله» بكسر فاء هستند، ممكن است معناى نصرت و دوستى، نوعى حرفه بشمار آيد و به كسر اول خوانده شود.
لغت:
هجرة و مهاجرة: ترك وطن جهاد: تحمل مشقتهاى جنگ ايواء: منزل دادن ولايت: پيمان كمك
شان نزول:
خداوند متعال اين سوره را با دستور به اينكه مؤمنين بايد با يكديگر دوستى كنند و از دوستى كافران خود دارى كنند، خاتمه داده. مىفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ: كسانى كه بخدا و رسول و ديگر واجبات دينى ايمان آورده و از مكه بمدينه مهاجرت و با مال و جان، در راه اطاعت خدا و اعزاز دين جهاد كردهاند انصار كه پيامبر و مهاجرين را در منزل خود جاى داده و آنها را در راه غالب شدن بر دشمن، كمك كردهاند، اگر چه با يكديگر خويشاوند نيستند، با يكديگر دوست و هم پيمان هستند و چنين نسبتى ميان ايشان و كافرانى كه با آنها نسبت خويشى دارند وجود ندارد.
ابن عباس و حسن و مجاهد و قتاده و سدى گويند: اين نسبت، در ميان ايشان از لحاظ توارث. و اصم گويد: از لحاظ همكارى و كمك است. برخى گويند: اين نسبت، از اين لحاظ است كه اگر يكى از آنها به كسى امان داد، ديگران بايد امان او را محترم شمارند.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا:
و كسانى كه ايمان آورده و از مكه بمدينه مهاجرت نكردهاند، ميان شما و ايشان توارثى وجود ندارد تا اينكه مهاجرت كنند. در اين صورت، از يكديگر ارث مىبريد.
در آن وقت ميان مهاجران و غير مهاجران مسلمان، توارثى وجود نداشت. از امام باقر (ع) روايت شده است كه مسلمانان بوسيله همان پيمان برادرى نخستين، از يكديگر ارث مىبردند.
برخى گويند: يعنى ميان شما و ايشان، بايد كمك و همكارى نباشد و آنها را بايد يارى نكنيد.
وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ: اگر مؤمنين غير مهاجر از شما بخواهند كه آنها را در راه دين، كمك كنيد و با كافران بمبارزه برخيزيد، بر شما لازم است كه آنها را كمك كنيد. اما در غير راه دين، كمك ايشان بر شما لازم نيست.
إِلَّا عَلى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ مِيثاقٌ: مگر اينكه از شما براى جنگ با كسانى كه ميان شما و ايشان پيمانى هست، كمك بخواهند. در اين صورت، بهيچ عنوان نبايد آنها را كمك كنيد، زيرا پيمان شكنى است.
وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: خداوند به اعمال شما داناست و هيچيك از اعمال بر او مخفى نيست.
[سوره الأنفال (8): آيات 73 تا 75]
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ (73) وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ (74) وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (75)
ترجمه:
آنان كه كافر شدهاند، با يكديگر دوست هستند. اگر آنچه به شما دستور داده شد، انجام ندهيد، در روى زمين فتنه و فسادى بزرگ خواهد شد. كسانى كه ايمان آورده و مهاجرت كرده و در راه خدا جهاد كردهاند و كسانى كه مأوى داده و يارى كردهاند، مؤمنان حقيقى هستند و براى آنها آمرزش و رزقى نيكوست. كسانى كه بعداً ايمان آورده و مهاجرت كرده و همراه شما به جهاد پرداختهاند، از شما هستند و خويشاوندان در كتاب خدا، به ارث يكديگر سزاوارترند. خداوند بهر چيزى داناست.
بيان آيه 73 تا 75
لغت:
فتنة: آزمايش. اين كلمه در معناى كفر و شرك استعمال مىشود. مثل:
«وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» (بقره 217: فتنه شرك از آدمكشى بزرگتر است) و مثل:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» (بقرة 193: با آنها بجنگيد تا فتنه شرك باقى نماند) و در معناى عذاب هم استعمال مىشود. مثل: «جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ» (عنكبوت 1: عذاب مردم را مثل عذاب خدا قرار داد) و مثل: «ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ» (ذاريات 14: عذاب خود را بچشيد) و همچنين در معناى معذرت و قتل. مثل:
«ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ» (انعام 23: آن گاه معذرت ايشان نبود) و مثل: «إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ» (نساء 101: اگر بترسيد كه شما را بكشد) و نيز به معناى آشوب و گرفتارى بود از بلا. مثل: «وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (عنكبوت 3: آنها را كه پيش از ايشان بودند، آزمايش و گرفتار كرديم) اين تفصيل، اقتباس است از گفتار امام صادق (ع).
كريم: نيكوكار و بزرگوار. رزق كريم يعنى روزى بزرگ و فراوان.
مقصود:
اكنون خداوند بمنظور بيان حكم كافران مىفرمايد:
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ: ابن اسحاق و قتاده گويند: يعنى مردم كافر ياران يكديگرند. ابن عباس و ابو مالك گويند: يعنى از يكديگر ارث مىبرند.
إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ: اگر آنچه در خصوص همكارى و كمك و تبرى از كفار، به شما دستور داده شد، انجام ندهيد، در روى زمين فتنه و فسادى بزرگ واقع مىشود. مقصود از فتنه، در اينجا گرفتاريى است كه از راه تمايل بگمراهى، پيدا مىشود و مقصود از فساد بزرگ، ضعف ايمان است.
حسن گويد: فتنه، كفر است، زيرا هر گاه مسلمين با كفار دوستى كنند، آنها در مقابل مسلمين جرأت پيدا مىكنند و آنها را بسوى كفر فرا مىخوانند. بنا بر اين بايد از آنها بيزارى جويند و فساد كبير، خونريزى است.
ابن عباس و ابن زيد گويند: يعنى اگر توارث را مشروط به مهاجرت ندانيد و با ترك مهاجرت، توارث را تعطيل نكنيد، بر اثر اختلاف كلمه، در روى زمين فتنه مىشود و بر اثر تقويت دشمن، فسادى بزرگ واقع مىشود.
اكنون در ستايش مهاجران و انصار مىفرمايد:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا: آنان كه خدا و رسولش را تصديق كردند و از وطن خود مكه به مدينه آمدند و در راه اعلاى دين خدا به جهاد پرداختند و آنان كه مهاجران را پناه دادند و پيامبر را يارى كردند، ايمان خود را از راه مهاجرت و نصرت تحقق بخشيدهاند.
اما كسانى كه در كانون شرك، باقى ماندند و از مهاجرت، سر باز زدند، مؤمن حقيقى نيستند.
برخى گويند: يعنى خداوند از راه بشارتى كه به آنها داده، ايمان آنها را تحقق بخشيده است، اما كسانى كه مهاجرت نكرده و كمك ندادهاند، از چنين امتيازى برخوردار نيستند.
اختلاف است در اينكه آيا در اين زمان، مهاجرت جايز است يا نه؟ برخى گفتهاند: جايز نيست، زيرا پيامبر مىفرمايد:
«لا هجرة بعد الفتح»
يعنى: پس از فتح مكه، مهاجرتى نيست. ديگر اينكه: مهاجرت يعنى انتقال از بلد كفر به بلد اسلام، اما در اين زمان، بر اثر توسعه قلمرو اسلام چنين انتقالى- جز در موارد نادر كه قابل توجه نيست- امكان ندارد. حسن گويد: مهاجرت اعراب باديه نشين به شهرها تا روز قيامت، واجب است. اقوى اين است كه حكم مهاجرت هميشه باقى است، زيرا كسى كه در دار الحرب، اسلام آورد و منتقل بدار الاسلام شود، مهاجر شمرده مىشود. حسن ازدواج مهاجرين را با دختران باديه نشين تجويز نمىكرد. روايت شده است كه عمر مىگفت: با اهل مكه، ازدواج نكنيد، زيرا آنها اعراب هستند.
علت اينكه: جهاد، راه خدا ناميده شده، اين است كه راه كسب پاداش و رسيدن به بهشت است.
لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ: براى آنان آمرزش و رزقى نيكوست كه كاملا براى آنها گوار است.
برخى «رِزْقٌ كَرِيمٌ» را غذاى بهشت دانستهاند، زيرا در معدهها تبديل به مواد تنفرآور دفع شدنى نمىشود.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ:
كسانى كه بعد از فتح مكه- بقول حسن- و بعد از ايمان شما- بقولى ديگر- ايمان آورده و بعد از مهاجرت شما مهاجرت كرده و همراه شما بجهاد پرداختهاند، مؤمنينى هستند مثل شما و در حكم شما. بايد با آنها دوستى كرد و بآنها ارث داد و آنها را يارى كرد. اگر چه بعداً ايمان آورده و مهاجرت كردهاند.
وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ: كسانى كه با يكديگر خويشى دارند، بعضى از آنها براى ارث بردن، از بعضى ديگر سزاوارترند. اين معنى از ابن عباس و حسن و جماعتى از مفسران است. گويند: اين جمله، حكم توارثى را كه بوسيله هم پيمانى و مهاجرت و امور ديگر، امضا شده بود، نسخ مىكند، زيرا قبلا پيامبر خدا ميان مهاجرين و انصار، پيمان برادرى بسته بود و از يكديگر ارث ميبردند.
فِي كِتابِ اللَّهِ: زجاج گويد: يعنى در حكم خدا. برخى گويند: يعنى در لوح محفوظ. چنان كه مىفرمايد:
«ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها» (حديد 22: هيچ مصيبتى در زمين و در جان شما دامنگير شما نمىشود، مگر اينكه پيش از وقوع آن در لوح محفوظ ثبت است) برخى گويند: يعنى در قرآن. از اين جمله بر مىآيد كه كسانى كه به ميت نزديكترند. به ارث او سزاوارترند، خواه سهمى در قرآن براى آنها تعيين شده باشد يا نه و خواه عصبه باشند يا نباشند. كسانى كه در مسأله ارث بردن خويشاوندان با ما موافق هستند، كسانى را كه سهم دارند و كسانى را كه عصبه هستند، استثنا كرده و آنها را بر كسانى قرابت دارند، مقدم داشتهاند و اين بر خلاف ظاهر است.
إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ: خداوند بهمه چيزها داناست. بيشتر اين سوره در باره جنگ بدر نازل شده است.