بيان آيه 123 تا 126

قرائت‏

آمنتم: حفص بدون همزه استفهام خوانده است و ديگران با همزه. بنا بر اول خبر است و منظور فرعون سركوبى آنهاست. و بنا بر دوم پرسش است.

لغت‏

صلب: بستن بچوب. بدار آويختن:

نقمة: انتقام و كيفر.

افراغ: خالى كردن آنچه در ظرف است.

صبر: خود دارى از ناله و شكايت. صبر بر حق سر بلندى و صبر بر باطل خوارى است.

مقصود

قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ: فرعون به ساحران گفت: پيش از آنكه من به شما اجازه دهم به موسى ايمان آورديد.

إِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها: در اينجا فرعون مثل همه سياستمداران، در صدد اغفال و اغواى مردم برآمده، به ساحران مى‏گويد:

اين نيرنگ را شما در شهر بكار برديد تا مال و زندگى مردم شهر را تصاحب كنيد و آنها را از شهر خارج گردانيد. برخى گويند: يعنى شما و موسى تبانى كرده بوديد كه در مصر چنين صحنه‏اى را بوجود آوريد و بر مملكت تسلط پيدا كنيد و مردم را آواره سازيد.

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ: بمنظور تهديد آنها مى‏گويد: بزودى عاقبت كار خود را خواهيد دانست.

لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ: دست و پاى شما را بطور مخالف، قطع مى‏كنم. حسن گويد: منظور اين است كه دست راست آنها را با پاى چپشان قطع كند و همچنين دست چپ را با پاى راست.

ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ: آن گاه همه شما را بدار مى‏آويزم. گويند: آنها اولين كسانى بودند كه فرعون پايشان را بريد و در كنار درياى مصر بر درخت خورما بدار آويخت.

قالُوا إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ: ابن عباس گويد: يعنى گفتند ما بتوحيد و اخلاص بسوى خدايمان بازگشته‏ايم و از او پاداش مى‏خواهيم: با اين جمله، ميخواستند خود را تسليت دهند تا بتوانند در برابر آن ظلم‏ها و شكنجه‏ها صبر كنند.

وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا: ابن عباس گويد: يعنى ما گناهى مرتكب نشده‏ايم و خطايى از ما سر نزده است كه سزاوار شكنجه تو باشيم، جز اينكه به آيات پروردگارمان كه بر موسى نازل شده است، ايمان آورده‏ايم.

رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً: خدايا بهنگام قطع دست و پا و رفتن بردار، بما صبر عطا كن تا كافر نشويم. مقصود اين است كه خداوند لطف خود را شامل حال آنها گرداند، تا شجاعت خود را از كف ندهند.

وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ: ما را موفق بدار تا در راه ايمان و اسلام ثابتقدم باشيم و با ايمان زندگى كنيم فانى را بدرود گوييم. برخى گويند: مقصود از «مسلمين» مخلصين است. يعنى چنان در راه خدا اخلاص داشته باشيم كه گرفتاريها و سختى‏ها ما را از دينمان باز ندارد.

گويند: همان روز فرعون آنها را بدار آويخت. در آغاز روز ساحرانى كافر بودند و در پايان روز، شهدايى سرفراز. برخى گفته‏اند: فرعون بر آنها دست نيافت و نجات يافتند.

[سوره الأعراف (7): آيه 127]

وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ (127)

ترجمه‏

گروهى از اطرافيان فرعون گفتند: موسى و قومش را واميگذاريم كه در روى زمين فساد كنند و ترا و خدايان ترا زير پا گذارند؟ گفتند: بزودى پسرانشان را ميكشيم و دخترانشان را زنده ميگذاريم و ما بر سر آنها تسلّط داريم.

بيان آيه 127

قرائت‏

و يذرك و آلهتك: در قرائت غير مشهور فعل را بجزم و به نصب «آلهه» را به كسر همزه «الاهه» خوانده‏اند. وجه قرائت مشهور، اين است كه جواب استفهام به واو داده شده باشد، و به تقدير «أ يكون منك ان تذر موسى و ان يذرك ...»

سنقتل: حجازيان به تخفيف و ديگران به تشديد خوانده‏اند و معناى قرائت دوم تكثير است.

مقصود

وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسى‏ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ:

پس از ايمان ساحران، اشراف قوم بمنظور تحريك فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را زنده ميگذارى كه با تو مخالفت كنند و مردم را بمخالفت تو وادارند، تا زمام حكومت را از كف تو بيرون آوردن و كشور را بفساد بكشند؟ برخى گويند: يعنى با پرستش غير از تو و دعوت مردم بمخالفت، در روى زمين فساد كنند. برخى گويند:

يعنى بوسيله قدرتى كه بدست مى‏آوردند و بردن بنى اسرائيل، كشور را بفساد بكشند.

از ابن عباس است روايت است كه با ايمان ساحران شصت هزار نفر از بنى اسرائيل ايمان آوردند.

وَ يَذَرَكَ وَ آلِهَتَكَ: حسن گويد: مردم فرعون را پرستش ميكردند و فرعون بتها را. منظور مردم از پرستش بتها تقرب بفرعون بود. سدى گويند: او گاو را پرستش ميكرد. در روايت است كه مردم را نيز به پرستش گاو امر ميكرد. به همين جهت بود كه سامرى هم براى مردم گوساله‏اى ساخت و گفت: اين است خداى شما و خداى موسى. زجاج گويد: او بتهايى داشت كه مردم بمنظور تقرب باو آنها را ميپرستيدند.

كسانى كه «الاهتك» خوانده‏اند، ميگويند: مردم فرعون را پرستش ميكردند ولى فرعون كسى را نميپرستيد. از مجاهد نيز همين طور روايت شده است. (طبق اين قرائت كلمه مصدر است. يعنى خداوندى تو).

قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ: فرعون گفت: فرزندانشان را كه مايه دلگرمى آنهاست و آنها را براى جنگ آماده ميكنند مى‏كشيم و دخترانشان را زنده ميگذاريم، زيرا از آنها كارى ساخته نيست. آنها را بكلفتى ميگيريم تا خوار و بدبخت شوند. از اين جمله بر ميآيد كه فرعون طمعى به كشتن موسى و قومش ندارد، زيرا قدرت آنها را شكست ناپذير تشخيص داده است. از اينرو تصميم ميگيرد كه بجان كودكان ناتوان بيفتد و آنها را نابود سازد.

وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ: و ما بر سر آنها تسلط داريم.

[سوره الأعراف (7): آيات 128 تا 129]

قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (128) قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا قالَ عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ (129)

ترجمه‏

موسى بقومش گفت: از خدا كمك بخواهيم و صبر كنيد كه زمين از آن خداست و بهر كس از بندگان خود بخواهد، ميدهد و عاقبت براى پرهيزكاران است. گفتند:

پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و بعد از آنكه آمدى، ما آزار ديديم. گفت: اميد است كه خداوند دشمن را هلاك كند و شما را در اين سرزمين جانشين آنها سازد و بنگرد كه چه مى‏كنيد.

بيان آيه 128- 129

مقصود

ابن عباس گويد: فرعون پسران بنى اسراييل را ميكشت. بنى اسرائيل پيش موسى شكايت كردند.

قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ: موسى بقومش گفت: از خدا كمك بخواهيد تا شر فرعون را كوتاه گرداند.

وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ:

در راه دينتان و بر ستمهاى فرعون شكيبا باشيد و بدانيد كه زمين از آن خداست و بهر كس كه خواهد منتقل ميكند. سرانجام فرعون را هلاك ميكند و اين سرزمين را به شما ميسپارد، همانطورى كه مدتى هم بدست فرعون سپرده است. بدين ترتيب به آنها وعده پيروزى ميدهد تا صبر كنند و يقين داشته باشند كه حسن عاقبت در دنيا و آخرت نصيب اهل تقوى ميشود.

قالُوا أُوذِينا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنا وَ مِنْ بَعْدِ ما جِئْتَنا: بنى اسرائيل به موسى گفتند: پيش از آنكه تو نزد ما بيايى و رسالت خود را تبليغ كنى، فرعون پسران ما را ميكشت و زنان ما را بكار وا ميداشت، اكنون كه تو آمده‏اى نيز ما را تهديد ميكند و اموالمان را ميگيرد و بكارهاى سخت وادار ميكند و ما از آمدن تو نفعى نبرديم. از اينجا بر مى‏آيد كه دو بار كشتار و شكنجه، در ميان بنى اسرائيل اجرا شد. حسن گويد: پيش از آمدن و بعد از آمدن موسى، فرعون از بنى اسرائيل خراج ميگرفت.

بهر حال قوم موسى با اين سخن از اينكه روزى نجات پيدا كنند، اظهار يأس ميكنند و موسى بمنظور دلگرمى آنها ادامه ميدهد:

قالَ عَسى‏ ... أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَ يَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ:

زجاج گويد: «عسى» براى اميدوارى است اما هر گاه اين كلمه را خداوند بكار برد، وعده آن حتمى است. يعنى: خداوند واجب كرده است كه دشمن شما را نابود كند و سرزمين ايشان را بدست شما بسپارد، تا ببينيد شما چه ميكنيد. بديهى است كه خداوند مردم را بعلم خود كيفر و پاداش نميدهد بلكه بعمل خودشان. از اينرو ميگويد: تا بنگرد كه شما چه ميكنيد. اين معنى از زجاج است. برخى گويند: شما را آزمايش مى‏كند و به شما نعمت ميدهد تا شكر شما را ظاهر كند. همانطورى كه شما را دچار محنت كرد تا صبر شما ظاهر شود. مثل: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِينَ مِنْكُمْ وَ الصَّابِرِينَ» (محمد 31: شما را آزمايش ميكنيم تا مجاهدان و صابران شما را معلوم كنيم) سرانجام اين وعده تحقق يافت و دشمن از ميان رفت و بنى اسرائيل بر مصر تسلط يافتند.

[سوره الأعراف (7): آيات 130 تا 131]

وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (130) فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (131)

ترجمه‏

ما آل فرعون را دچار قحطى و كمبود ثمرات كرديم تا متذكر شوند. هر گاه به آنها نيكى مى‏رسيد، مى‏گفتند: اين بخاطر ماست و اگر بدى به ايشان مى‏رسيد، موسى و همراهانش را بفال بد مى‏گرفتند. بدانيد كه فال بد آنها پيش خداست ولى بيشتر آنها نمى‏دانند.

بيان آيه 130- 131

لغت‏

عرب مى‏گويد: «اخذتهم السنه» يعنى دچار قحطى شدند. شاعر گويد:

و اموال اللئام بكل ارض             تجحفها الجوائح و السنون‏

يعنى: ثروت مردم بخيل، در هر سرزمينى كه باشند، دستخوش حوادث و زوال ميشود.

تطير: فال بد. اصل اين كلمه از طير است. طائر انسان عمل اوست. عرب مرغى كه از سمت راست آيد بفال نيك و مرغى كه از سمت چپ آيد بفال بد مى‏گيرد.

مقصود

وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ: ما قوم فرعون را بكيفر رفتار زشتشان گرفتار قحطى كرديم. لام براى قسم است. «قد» گذشته را به حال نزديك مى‏كند.

وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ: علاوه بر قحطى و خشكسالى آنها را گرفتار كمبود ثمرات و ميوه‏ها كرديم. باشد كه بترسند و يكتا پرست شوند. لكن تغيير روش ندادند. زجاج گويد: آنها گرفتار زيان مالى شدند، زيرا اين گرفتاريها باعث رقت قلوب و توجه بخدا ميشوند. چنان كه مى‏فرمايد: «وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ» (هر گاه شرى باو برسد، بدعا و استغاثه مى‏پردازد) برخى گويند: يعنى براى اينكه متوجه شوند كه فرعون اگر خدا بود، اين طور گرفتار نمى‏شد. از اين آيه بر مى‏آيد كه جبريان بخطا رفته‏اند، زيرا خداوند كفر كسى را نمى‏خواهد، بلكه تذكر و توجه مى‏خواهد.

فَإِذا جاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قالُوا لَنا هذِهِ: هر گاه به فراوانى نعمت مى‏رسيدند، مى- گفتند: اين بخاطر خودمان است كه همواره در بلادمان بركت و نعمت بوده است و خدا را سپاسگزارى نميكردند.

وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسى‏ وَ مَنْ مَعَهُ: و اگر دچار گرسنگى و قحطى مى‏شدند، موسى و همراهانش را بفال بد مى‏گرفتند و مى‏گفتند: بخاطر آنهاست و اين معنى از مجاهد و حسن و ابن زيد است. مى‏گفتند: هرگز گرفتارى نديده بودم.

از روزى كه شما آمديد، گرفتار شديم.

أَلا إِنَّما طائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ: بدبختى واقعى آنها كيفرى است كه در آخرت دامنگير آنها خواهد شد. نه آنچه در اين دنيا مى‏بينند. اين معنى از زجاج است.

برخى گويند: يعنى نيكى و بدى بدست خداست. اگر مى‏فهميدند خير و بركت و سلامت را از او در خواست مى‏كردند. حسن گويد: يعنى آنچه به فال بد مى‏گرفتند، محفوظ است و خداوند آنها را در روز قيامت كيفر مى‏دهد.

وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ: ولى بيشتر آنها نمى‏دانند و تفكر نمى‏كنند كه بدانند.