«مروري نقادانه بر دو اثر پژوهشي دانشگاهي در غرب درباره مهدويت» بخش دوم
ساشرينا اعتقاد دارد (صفحه 137). انتصاب ابوالقاسم حسين ابن
روح نوبختي به عنوان سفير سوم امام دوازهم(ع)، «بايد زير نفوذ عضو برجسته
ديگري از خاندان نوبخت، با نام ابوسهل اسماعيل بن علي(5)، صورت گرفته باشد»
اين نظر، محلي از اعراب ندارد؛ زيرا مدرك زير ثابت ميكنند كه ابن روح
بيشتر به دليل شايستگي، وفاداري و هوشياري، به سفارت ارتقاء يافته است؛
عدهاي از اماميه از ابوسهل نوبختي، علت اين كه وي به جاي ابن روح به سفارت
نرسيده است را جويا شدند و او پاسخ داد:
«آنان ـ امامان(ع) ـ بهتر از
هر كس ميدانند كه چه كسي را به اين سمت برگزينند؛ من آدمي هستم كه با
دشمنان رفت و آمد دارم و با ايشان به بحث مينشينم. اگر آن چه را كه
ابوالقاسم (ابن روح) درباره امام ميداند، ميدانستم شايد در حين بحث با
دشمنان، ميكوشيدم تا دلايلي بنيادي بر وجود امام، ارايه دهم و در نتيجه
جاي اقامت او را آشكار سازم، ولي اگر ابوالقاسم امام را در زير جامه خود
نيز، پنهان داشته باشد، بدنش را قطعه قطعه كنند تا او را نشان دهد، هرگز
چنين نخواهد كرد».(6)
ساشرينا در موضوع تقسيم بندي غيبت به دو دوره
كوتاه و طولاني، (صفحه 125)، مينويسد: «اين نكته توجيهپذير است كه
بگوييم، تقسيم غيبت به كوتاه و طولاني، ابداع فقيهان اماميه است. در تأييد
اين تقسيمبندي، احاديث يا ابداع، يا تفسير شدهاند تا وضعيت را آن چنان كه
ظاهر شده، با آن تطبيق دهند.»
نظر به ساشرينا از دقت لازم برخوردار
نيست؛ زيرا اعتقاد به دو غيبت، پس از رحلت سفير چهارم (329 هجري قمري) به
وجود نيامده، و توسط نعماني و عالماني چون: صدوق، خزار، مفيد (متوفي 413
هجري قمري) و طوسي (متوفي 460 هجري قمري) كه دنباله رو او بودند، ابداع
نشده است. آنان تنها كاري كه كردهاند اين است كه تطابق بين دو غيبت امام
دوازدهم و احاديثي كه اين اتفاق را پيشبيني ميكند، تبيين كردهاند.(7) از
نقطه نظر تاريخي اخبار زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد، احاديثي كه درباره
غيبت وجود دارند، قبل از سال 329 هـ . ق، يعني آغاز غيبت كبري، توسط
اماميه به كار ميرفته است. خوشبختانه، كليني ـ كه در دوران غيبت صغري
ميزيست ـ اين احاديث را در كتاب كافي آورده است.
ساشرينا درباره
كاربرد لقب «مهدي» براي امام دوازدهم(ع)، معتقد است كه (صفحه 83)
«...مهدويت امام دوازدهم اماميه، بسط بعدي نظريه امامت امام غايب بود كه
عقيده معروف ظهور مهدي و ايجاد عدالت و مساوات در جهان را با غيبت طولاني
امام دوازدهم، تركيب ميكرد».
او، پس از بررسي كتابهاي زيارات ـ كه
جزو آثار علامه مجلسي در كتاب بحارالانوار ميباشد ـ به اين نتيجه رسيده
است. بنا به گفته ساشرينا، قديميترين اين زيارات به سلسله اسناد از شخص
امام دوازدهم و در پاسخ نامهاي كه عبدالله حميري (متوفي 290 هجري قمري) به
محضر آن حضرت نوشته، روايت ميشود. ساشرينا ميگويد: (صفحات 87 ـ 86)
«من
متن اين زيارت را به دقت بررسي كردم؛ هيچ ذكري از عنوان مهدي ديده نميشود
و توسط پيامبر(ص)، امام دوازدهم به عنوان مهدي موعود خطاب نشده است. اين
نخستين زيارتي است كه در اين بخش از كتاب زيارات ذكر شده است».
از نقطه نظر تاريخي، در نظريه ساشرينا چندين نكته وجود دارد كه محل تأمل است.
نخست:
بنابه سخنان منسوب به امام باقر(ع) و امام جواد(ع)، همه امامان عنوان قائم
داشتهاند؛ بدين معنا كه اجرا و اقامه فرامين الهي به آنها سپرده شده است
(كلنا قائمون بامرالله). به علاوه همگي به عنوان مهدي لقب يافتهاند؛ با
اين مفهوم كه وظيفه ايشان هدايت مردم به سوي دين خدا بوده است (كلنا نهدي
الي دين الله)(8). به همين دليل، در مييابيم كه در كتابهاي مربوط به حج
يا زيارات، به تمام امامان، «الائمه الراشدون المهديون» گفته ميشود.(9) در
نتيجه، امام دوازدهم نيز در اين معنا عنوان مهدي را داشته است، گرچه اين
كلمه معناي كاملاً متفاوتي از لقب قائم مهدي كه به معني موعود پيامبر(ص) كه
قيام به سيف خواهد كرد، دارد.(10)
دوم: در آثار اماميه بين نشانههاي
ظهور قائم و اقدامهاي او پس از ظهور، رابطه ويژهاي وجود دارد كه در
برگيرنده قيام مهدي(ع) است. از اين گونه عبارتها روشن ميشود كه امامان(ع)
دو عنوان را در مورد يك شخصي به كار ميبردهاند؛ حديثي منسوب به امام
صادق(ع)، يگانگي بين دو شخصيت را آشكار ميسازد. يكي از پيروان آن حضرت به
نام ابوسعيد خراساني ميپرسد: «آيا مهدي و قائم يكي هستند؟» حضرت پاسخ
ميفرمايد: «بلي».(11)
ساشرينا درباره نقدي كه يكي از مراجع ديني بر
بخشهايي از اين اثر او نوشته پاسخ جامع و مفصلي تهيه كرده است. اين پاسخ
مبتني بر روششناسي اثر (در 33 صفحه) و براي نگارنده فرستاده شده تا همراه
با ترجمه اين اثر ـ كه اجازه برگردان آن را صادره درخواست كرده است ـ انجام
آن را به فارسي برگردانده شود. اين پاسخ، براي درك موقعيت كتاب ياد شده و
فهم مطالب آن راه گشاي خوبي به شمار ميآيد.
ترجمه اين اثر به زبان
فارسي، هم ميتواند مورد استفاده پژوهشگران حوزه و دانشگاه قرار گيرد و هم
به عنوان يك اثر علمي در اين مجامع تدريس شود و هم، براي عموم جامعه كه از
سطح تحصيلات متوسط به بالا برخوردار باشند، مفيد افتد.
او خود درباره اثر دوم با نام «فرمانرواي دادگر در تشيع: ولايت مطلقه فقيه در فقه اماميه» مينويسد:
«...
انديشه پژوهش در اين مورد، زماني به ذهنم خطور كرد كه مشغول نگارش اثر
قبليام درباره منجي اسلامي(2) در مشهد بودم و آن، زماني بود كه انقلاب
اسلامي ايران به اوج خود ميرسيد (1357). در اين شرايط فرصت ناچيزي داشتم
كه در بسياري از بحثهاي علمي و عمومي درباره موضوع حكومت اسلامي و ولايت
فقيه در دوران غيبت امام دوازدهم(ع) ـ كه بحث روز بود ـ شركت كنم.
بنابراين، يك طرح پژوهشي در موضوع فرمانرواي عادل (السلطان العادل) در شيعه
دوازده امامي، نوشتم و در سال 1983 (63-1362) به ايران بازگشتم تا با
عالمان دين به مباحثه بپردازم و از كتابخانههاي غني آستان قدس رضوي در
مشهد و ديگر كتابخانهها در قم، تهران و مشهد بهره جويم. سه سال پيش از آن
بدين نتيجه رسيدم كه پژوهش كتابخانهاي در اين موضوع، بيآن كه وارد مباحث
عمده، با فقيهان اماميه در ايران شوم، ناقص است. بدين منظور، با بسياري
دانشمندان و اساتيد دانشگاههايي كه رشتههاي معارف اسلامي و الهيات دارند،
مباحثههايي انجام دادم. آن چه در اين اثر ميآيد، يافته تحليلي اين مباحث
را بازگو ميكند.»
اين اثر از يك مقدمه، شش فصل، يك ضميمه، يك واژه
نامه فني، يادداشتها و كتابنانه انتخابي تشكيل شده است و در 281 صفحه؛ با
قلم ريز و در قطع وزيري به چاپ رسيده است. فصلهاي كتاب به ترتيب زير ارايه
شدهاند:
2ـ فقيهان شيعه: رهبران اماميه.
3ـ نظريه امامت درباره اقتدار سياسي.
4ـ نيابت فقيهان در ولايت قضا.
5ـ ولايت مطلقه فقيه.
6ـ نتيجهگيري.
ضميمه: سهم امام و خمس در دوران غيبت.
اين اثر، جامعترين تحليل بر يك پديده اسلامي كه از اهميت حياتي در زمينه سياسي ـ اجتماعي،در جهان معاصر برخوردار است، را تهيه و مباني ولايت فقيه را در آثار فقهاء شيعه مطرح ساخته و گستره و چگونگي تكوين آن را بررسي ميكند. اين اثر ميتواند براي طلاب علوم ديني، دانشجويان الهيات، علوم سياسي، تاريخ، سياست خاورميانه و مطالعات اسلامي و پژوهشگران حوزه و دانشگاهي هم به عنوان كتاب درسي و هم كتاب مرجع مطرح باشد، علاوه بر آن كه براي عموم جامعه كه از سطح دانش متوسط به بالايي برخوردارند، مفيد واقع گردد.
گرچه اين اثر ادعاي جامعيت دارد، ولي از برخي نظريههاي فعال در ولايت مطلقه فقيه كه در اوايل قرن چهاردهم هجري مطرح شد و به تشكيل حكومت اسلامي در برههاي از زمان و مكان انجاميد، غفلت ورزيده است(12). اين موضوع را با نويسنده حضوري در ميان گذاشتم و خود آن را پذيرفت كه اين مطلب را در تكميل بررسيهاي او، در ترجمه فارسي اين اثر ميتوان بر آن افزود.
حامد آلگارات، استاد دانشگاه كاليفرنياي آمريكا درباره اين كتاب مينويسد:
«مسأله ولايت سياسي و فقهي در دوره غيبت امام دوازدهم(ع) از اهميت محوري در تشيع برخوردار است. اين اثر در موضوع ياد شده، ديدي گسترده و فقهي دارد كه بر پايه نقادي آگاهانه و موشكافانه از منابع اصلي استوار است و نقش عمدهاي را در مطالعات شيعي ايفا ميكند».
فضل الرحمن، استاد دانشگاه شيكاگو مينويسد:
«اين اثر به وضوح و سادگي سبطهاي پيچيده در فقه سياسي شيعه را از آغاز تا عصر حاضر تفسير ميكند كه به فهم روشني از موقعيت معاصر ايران ميانجامد و عطيهاي است كه موضوع ولايت سياسي را به روشني روز در شيعه مطرح ميسازد و به آگاهي دانشجويان ميانجامد.»
دكتر ساشرينا سالهاست كه به درجه استادي در بخش مطالعات مذهبي ارتقاء يافته و در دانشگاههاي كانادا و آمريكا تدريس و تحقيق ميكند وي اين دو اثر را در حالي كه سمت استادي مطالعات مذهبي دانشگاه ويرجيناي آمريكا را به عهده داشت، منتشر ساخته است.
گرچه همانند هر اثر علمي ديگر، آثار او از نقد علمي مبرّا نيست، ولي تلاش و خدمت اين دانشمند شيعي در ارايه اين آثار ارزشمند ـ كه ترجمه آنها ميتواند براي فارسي زبانان مفيد باشد ـ شايسته تقدير است.
در پايان، بايد به پيشگاه مقدس حضرت ولي عصر(عج) عذر تقصير آورد و سخن استاد سخن سعدي شيرازي را درباره خداي بزرگ كه آيينه تمام نماي او ـ حضرت مهدي(عج) ـ را نيز سزاست، زمزمه كرد و در مطالعه اين آثار هم مد نظر داشت:
مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما همچنان در اول وصف تو ماندهايم
شيراز ـ شب هجرت حضرت رسول اكرم(ص) (ليلةالمبيت) اول ربيع الاول 1424
دكتر سيد محمدتقي آيتاللهي، استاد دانشگاه علوم پزشكي شيراز
2. Sachedina AA(1981): Islamic Messianism: The Idea of the Mahdi in Twelver Shiism. New York: State University of New York Press.
3. Sachedina AA (1988): The Just Ruler in Shiite Islam. The Comprehensive Authority of the Jurist in Imamate Jurisprudence.
New York: Oxford University Press.
4. Sachedina AA (1978): A treatise on Occultation Of the twelfth Imamite Imam, Studia Islamica, 98: 109-124.
5. از رهبران اماميه كه در روزهاي آخر عمر سفير دوم براي تعيين ابوالقاسم به سفارت، حضور داشت.
6. طوسي، محمدبن حسن، الغيبه، ص 255، تبريز، 1322 هجري قمري.
7. همان، ص 110.
8. الكافي، ج 1، ص 307 و 536؛ كمال، ص 263؛ الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 249-250، اثبات، ص 178-179.
9. من لايحضره الفقيه، صدوق، ج 2، ص 371؛ التهذيب، طوسي، ج 6، ص 114؛ الغيبه، نعماني، ص 45.
10. بصائرالدرجات، محمد حسن صفار (متوفي 290 هجري قمري)، كتابخانه مركزي، دانشگاه تهران كتاب خطي شماره 657، پاورقي 50 الف؛ الكافي، ج 1، ص 243.
11. الغيبه، محمدبن حسن، طوسي، ص 296، نجف اشرف، 1965 م .
12. آيتاللهي، سيد محمدتقي، ولايت فقيه، زيربناي فكري مشروطه مشروعه، سيري در آثار و افكار سيدعبدالحسين لاري، تهران: انتشارات اميركبير، 1363.
--------
منبع :