این، مطلبى است که علاوه بر، برخوردارى از پشتوانه ى عقلى، در برخى از روایات هم مورد اشاره قرار گرفته است. فضیل بن یسار از امام صادق (علیه السّلام) نقل مى کند که دربارهِ حضرت مهدى (عج) فرمود:

براى حضرت مهدى (عج) گنجى است در طالقان که از جنس طلا ونقره نیست... مردانى هستند که استوارى دل هایشان براى دین خدا، همانند آهن است... خداوند متعال، به دست ایشان، امام و پیشواى حق را یارى مى کند. (1)

در حدیث دیگرى مفضّل بن عمر از امام ششم، حضرت جعفر بن محمد صادق (علیهما السّلام)، روایت مى کند که آن حضرت فرمود: وقتى امام مهدى (عج) ظهور مى کند، از جمله اوصافى که براى یاران خویش، هنگامِ فراخواندن ایشان، بیان مى کند، این صفت است: (ومَن ذخرهم لِنُصرتى... اى کسانى که خداوند شما را براى یارى ونصرت من ذخیره کرده است).(2)

در روایتى از اهل سنّت آمده است:

مهدى (عج) در روز عاشورا ظهور مى کند... او، کنار خانه ى خدا بین رکن و مقام مى ایستد. جبرییل، در سمت راست او، ومیکاییل، در سمت چپ او قرار مى گیرد. شیعیان او، از مناطق مختلف (گوشه وکنار) زمین به سوى او روانه مى شوند، به گونه اى که گویا زمین زیر گام هایشان حرکت مى کند، تا این که با او بیعت مى کنند. او، با کمک ایشان، زمین را پر از عدل وداد مى کند همان طور که مالامال از ستم آشکار ونهان گشته بود. (3)

همان گونه که مشاهده مى شود، در این چند روایت شریف بعد از، تصریح به جایگاه نصرت رسانى اطرافیان امام زمان (عج) با عبارت (یملأ بهم الارض عدلاً) این مطلب خاطر نشان گشته که آن حضرت با کمک یارانِ با وفایش، زمین را پُر از عدل وداد مى کند. وباید دانست که این، مسیرى است که با مرور تاریخ وبررسى سرگذشت اولیاى خدا در امّت هاى پیشین، به روشنى، به ما رُخ مى نمایاند. آری! سنّت الهى براى پیشبرد اهداف دین وآیین حق، بر پایه ى یارى ومدد رسانى انسان هاى صالح به اولیاى اللّه استوار شده است.

اکنون، با مرورى کوتاه بر تاریخ، موضِعِ مرکزى مسئله ى (استنصار) را در دعوت برخى از انبیا واولیا مورد توجه قرار مى دهیم:

حضرت لوط علیه السّلام

لوط، آن پیامبر عظیم الشاءن خداوند، با آن که فرستاده ى خدا بود وحقّانیّت خویش را بر مردم از طریق معجزه ثابت کرده بود، ولى براى مبارزه با فرومایگان قوم خویش، آرزوى داشتن هم پیمانانى را کرد تا با تکیه بر ایشان بر منحرفان لجوج چیره گردد. آیه ى هشتاد سوره ى مبارک هود، حاکى از آرزوى او است که مى فرماید:

(قال لو انّ لى بکم قوّه او آوى اِلى رکن شدید)؛ اى کاش مرا به شما اقتدارى بود یا آن که از شرّ شما به رکن محکمى پناه مى بردم.

بى گمان سخن از یاوران گفتن با تعبیر (قوّت وقدرت، ورکن محکمى که تکیه گاه پیامبر خدا) باشد، نشانه ى اهمّیّت وجایگاه رفیع نیروهاى مدد رسان در مقام رویارویى با دشمنان است.(4) علاوه بر آن که باید توجه داشت که این سخن حضرت لوط (علیه السلام) نه فقط آرزوى او در بُرهه اى از زمان که فریاد استنصار ویارى طلبى تمام انسان هایى است که در جهت پیشبرد جامعه ى بشرى به سوى اهداف والاى الهى، روزها وشب هاى عمر خویش را سپرى کرده اند.

سرگذشت لوط، نه یک داستان که سنّت جارى خداوند در حقِ تمامى پیشوایان هدایت در میان امّت هاى خویش است.

 

حضرت موسى علیه السّلام

در سرگذشت حضرت موسى (علیه السلام) مى بینیم که بلا فاصله، بعد از مبعوث شدن به رسالت، دست به درگاه پروردگار متعال بلند کرده واز او یارى کننده اى را طلب مى کند که در به انجام رساندن آن مسئولیّتِ عظیم یارى اش کند:

(قال ربِّ... واجعَل لى وزیراً مِن اهلى هارون اخى اُشدُد بهِ اَزرى واشرکهُ فى امرى)(5) موسى عرض کرد: (پروردگارا!... واز اهل بیت من، یکى را وزیر ومعاون من قرار بده، که او برادرم هارون است، وبه وسیله ى او پشت مرا محکم کن، واو را در انجام دادن کارهایم با من شریک کن..)

علامه ى طباطبایى، رحمه اللّه، ذیل این آیات شریف چنین مى فرماید:

 (وزیر) از مادّه ى (وِزر) به معناى (بار سنگین) است. وزیر را از آن جهت وزیر نام نهادند که او سنگینى مسئولیّت ملک را تحمّل کرده وبه دوش مى کشد... وموسى (علیه السّلام) بدان جهت از خداوند متعال درخواست وزیر کرد که مسئولیّت او داراى جوانب گسترده وپراکنده اى بود واو به تنهایى توانایى بر آمدن از عهده ى آن را نداشت، لذا نیازمند وزیرى بود که او را یارى کرده ومقدارى از مسئولیّت را بر عهده بگیرد وموسى (علیه السّلام) را پشتیبانى کند تا اندکى از سنگینى کار موسى (علیه السّلام) کاسته شود.

در تأیید همین مطلب، جمله ى (اُشدُد بهِ ازرى واشرکهُ فى امرى) در ادامه ى آیات، به منزله ى تفسیر وبیانى است براى درخواست وزیر. این آیه، مسئولیّت وزیر را بیان کرده است.(6)

این آیات، به صراحت، اهمّیّت جایگاه یاوران کارامد در مسیر پى ریزى یک حرکت ونهضتِ ضدّ شیطانى در برابر سردمداران ستم را بیان مى کند وره پویان طریق هدایت بشرى را به لزوم برخوردارى از تشکیلاتى که توانایى بدوش کشیدن بخشى از مسئولیّت سنگین رهبرى یک نهضت انقلابى را داشته باشد، متذکّر مى شود.

 

حضرت عیسى علیه السّلام

حضرت عیسى (علیه السّلام) نیز در گردش همین قانون حتمى پروردگار، رویاروى قوم حق ناشناسِ یهود قرار گرفت وبراى پشت سرگذاشتن دشمنى هاى ایشان، نداى یارخواهى سرداد.

جمعیّت یهود که قبل از آمدن عیسى (علیه السّلام) طبق بشارت هاى پیامبر خویش حضرت موسى (علیه السّلام)، در انتظار ظهور مسیح بودند، هنگامى که ظهور وى را در تضاد با منافعِ جمعى از ستمگران بنى اسراییل دیدند، از او روى برگرداندند وتنها عدّه اى محدود، گرد او حلقه زدند.

عیسى (علیه السّلام) پس از دعوت مستدلّ ومتقَن، دریافت که گروه یهود اِصرار در مخالفت وانکار وکج روى دارند، لذا در صدد جمع آورى یاورانى بر آمد که پشتوانه ى حرکت انقلابى وى را تأمین کنند، یاورانى که هم خود پاک باشند ونورانى وهم براى بیرون کشیدن دیگران از مُرداب مهالک دنیوى کوشش کنند، لذا صدا زد: ((مَن انصارى اِلى اللّه)(7) کیست که از آیین خدا حمایت کرده واز من دفاع کند).. حواریون در پاسخ عرض کردند: ((نحن انصار اللّه)(8)؛ ما یاوران خدا هستیم).، ودر مسیر یارى مسیح (علیه السّلام) با دشمنان به مبارزه برخاستند، تا این که گروهى از بنى اسراییل به ایشان پیوسته وعدّه اى دیگر بر کفر خویش باقى ماندند. (فامنَت طائِفَه مِن بنى اِسرائیل وکفرَت طائفه).(9)

افزون بر این، خداوند تبارک وتعالى در ابتداى آیه ى چهاردهم سوره ى مبارک صف، تمام اهل ایمان را به یارى خویش فرا مى خواند: (یا ایُها الذین آمَنُوا کُونُوا انصار اللّه)؛ اى اهل ایمان! یاران خدا باشید.

به راستى خداوندى که قِوام هر قدرتى به قدرت او بسته است، چرا نداى استنصار ویارى طلبى سر مى دهد؟ آیا غیر از این است که اولیاى برگزیده ى خدا که هدایت جامعه به دست ایشان است، با تکیه بر نیروى چنین یاورانى بار هدایت وسعادت انسان ها را به سر منزل مقصود مى رسانند؟

بى تردید، قرآن مجید، با بیان این مطالب، در صدد پیوند دوران هاى گذشته با زمان حاضر است، ودر حقیقت، پیوند فکرى وفرهنگى نسل حاضر را با گذشتگان، براى درک حقایق، لازم وضرورى مى داند؛ زیرا از ارتباط وگره خوردن این دو زمان (گذشته وحال) وظیفه ومسئولیّت آیندگان روشن مى شود. در این آیات ونظایر آن ها، سنّت هاى خداوند در اقوام گذشته، خود نمایى مى کند که هرگز جنبه ى اختصاصى نداشته وبه صورت یک سلسله قوانین حیاتى درباره ى همگان، گذشتگان وآیندگان، اجرا مى شود.

 

پی نوشت:

1- بحار الانوار، ج 52، باب 26، ح 82، ص 307 - 308.

2-  بحار الانوار، ج 53، ص 7؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 360، ح 632.

3- عقد الدرر، ص 98.

4- لازم به اضافه است، در روایاتِ رسیده از جانب اهل بیت (علیهم السلام)، تأویل این آیه شریفه، یاران امام زمان (علیه السّلام)، ذکر شده اند.

5- طه: 30.

6-  المیزان، طباطبایى، محمد حسین؛ ج 14، ص 146 - 147.

7- صف: 14.

8-  صف: 14.

9- صف: 14.


منبع:مقدمات ظهور

نویسنده: سید مجتبى فلاح