شعر حضرت امام خمینی درباره امام زمان

imam
 zaman 01 در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم

در غـم هـجـر رخ مـاه تـو در سـوز و گـدازیـم

تا به کـی زیـن غم جانکاه بسوزیـم و بسازیم

شـب هـجـران تـو اخـر نــشــود رخ نـنـمـایـی

در همـه دهـر تـو در نـازی و مـا گـرد نـیـازیـم

آیـد آن روز کــه در بــازکـنــی پــرده گـشـایـی

تا بـه خـاک قدمـت جـان و سـر خـوش بیـازیـم

بـــه اشـارت اگـــرم وعـــده دیـــدار دهـــد یــار

تـا پـس از مرگ به وجد آمـده در سـاز و نـواییـم

گـر بـه انـدیشـه بـیایـد کـه پـناهـی سا بـه کویت

نه سوی بتـکـده رو کرده و نـه راهـی حجـازیـم

سـاقی از آن خم پنهـان که ز بیگانـه نهان است

باده در سـاغر مـا ریــز کــه مــا مــحــرم رازیــم